پارت ۶ (برادر خونده )
از زبان جونگ کوک : -یاااا جیمین شی امروز تمرین داریم جیمین :اوهوم باید برم اماده شم توهم برو -من امادم بریم جیمین:اوکی پس بریم وارد اتاق تمرین شدیم باید واسه رقص اهنگ جدیدمون تمرین کنیم همه چی خوب پیش میره چون به خودم اعتماد دارم امیدوارم مثله همیشه موفق باشیم بعد ازتمرین نیاز به استراحت داشتم ً-بچه ها من میریم یکم استراحت کنم تهیونگ:صب کن منم بیام -باشه روی مبل نشستم که تهیونگ اومد کنارم نشست تهیونگ: چه خبر چیشد مامانتو پیدا کردی -اوهوم خیلی وقته پیداش کرده بودم ولی هیچوقت نرفتم بهش بگم ولی دیشب دیدمش و بهش گفتم تهیونگ:خیلی خوبه پس الان خوشحالی -اره خوشحالم تهیونگ:بابات اینو میدونه که تو رفتی پیش مامانت -مهم نیست چون من دیگه بزرگ شدم حق اینو دارم مامانمو ببینم تهیونگ:درسته ولی اون باباته -فک کردی اگه بهش بگم میزاره من مامانمو ببینم نه اون نمیزاره چون چند سال پیشم همینکارو کرد تهیونگ: باشه هر جور دوست داری راستی امروزم میری خونه مامانت -نمی دونم به نظرت برم یا نه تهیونگ :من به جات بودم میرفتم چون تازه مامانمو پیدا کردم دیگه خود دانید با خنده گفتم چقدر تو خوبی لنتی 😂😂😂😂 تهیونگ با تعجب و خنده پرسید چی شده چرا میخندی -هیچی همینطوری بعد از نیم ساعت دیگه بقیه اعضاهم اومدن هر کدوم تو اتاقاشون رفته بودن فک کنم خیلی خستن چون خیلی تمرین کرده بودن عا الان فقد نیازمند یه دوشم بهتره برم یه دوش بگیرم
از زبان سورا : چه روز مزخرفی از صبح تا حالا پنج بار این کلمه رو تکرار کردم کاش یه روزم به خواست من پیش میرفت با صدای چندتا دختر از پشت سرم از فکر در اومدم اهمیتی ندادن دوباره هان سویون و دوستاش میخواد سر برسرم بزارن ولی منم جلوشون کم نمیارم همیشه بی اهمیتی میتونه بهترین گزینه برای خلاص شدن از دست اوناست ولی نه نه اینبار هان سویون: هی کیم سورا چرا هر چی صدات میزنم نمی شنوی نکنه کری - ببند دهنتو هان سویون :اوو می بینم مثله همیشه از رو نمیری -خویه که بالاخره فهمیدی نفهم هان سویون:یااا چی میگی نفهم تویی دختره ی احمق -مثله اینکه واقعن نفهمی که نمی دونی داری چی میگی هان سویون:یااا داری چی میگی یه بار دیگه فقد بگی نفهم می فهمی با کی طرفی دختره عوضی نمی تونم چیزی نگم ولی باید تو این مواقع اروم باشم با پوزخند بهش زل زدمو گفتم اروم باش وحشی حد خودتو بدون با عصبانیت بهم زل زد دستاشو بالا اورد ینی می خواد بزنه منو فکر کرده میزارم هرچی زور داشتم جمع کردم و دستاشو تو هوا نگه داشتم با عصبانیت گفت یااا دستامو ول کن لبخند تمسخر امیزی بهش زدم بلند جیغ زدو گفت ول کن دستام درد گرفتن دوست داشتم گریه شو ببینم ولی نباید اینکارو میکردم ممکنه صدمه ببینه فردا و پس فردا واسم مشکل بشه دستاشو ول کردمو جدی به چشاش زل زدمو گفتم خط و نشون کشیدناتو جمع کن تو حتی در حد هم صحبت بودن با من نیستی از اون مکان دور شدم صدای حرف زدن بچه ها که دم گوش هم پچ پچ می کردن میومد دیگه واسم مهم نیست خیلی صبر کردمو چیزی نگفتم ولی حالا دیگه نه هعی چقدر دلم می خواد با سانی حرف بزنم اون تنها دوستیه که من دارم موبایلمو از کیفم در اوردم و بهش زنگ زدم بعد از چند تا بوق بالاخره جواب داد
-الووو سلام سانی:ایششش دوباره که تویی چرا نمیزاری بخوابم الییی -تو که همیشه خدا خوابی دو روزه نمیای مدرسه دیروز که اصن تماسامو جواب ندادی الانم هعی بهم غر می زنی چی شده کجایی سانی: اوکی بابا خواب بودم دیروزم خواب موندم -همیشه تو پیچوندن مدرسه حرفه ایی نمیای پیشم سانی:نمیدونم شاید اومدم فعلن خداحافظ -خوبه پس بیای من منتظرم بای بای ایشش همیشه خدا خوابه ینی من تو خلقت این بشر موندم کاش منم میتونستم مثل سانی زیاد بخوابم خوب دیگه رسیدم زنگ خونه رو زدم و در باز شد با دو به سمت در خونه حرکت کردم و بلند داد زدم مامان من اومدم کجایی کیفمو محکم انداختم رو مبل خودمم محکم انداختم رو مبل بلند گفتم اخشش حالا خوابم میاد کسی هم نیست بزار بخوابم --اشتباه می کنی منم خونه ام یاخداع این کیه با ترس برگشتمو به صاحب صدا نگاه کردم این که جونگ کوکه اون پسر بغلیش پس کیه -تو کی اومدی چرا اومدی جونگ کوک:نیم ساعتی میشه اومدم اصن تو چیکار داری خونه مامانمه -برو بابا مگه تو خودت خونه نداری عاا وایسا من اون پسررو میشناسم تو تهیونگی عضو بی تی اس درسته پسره خندید و گفت درسته من تهیونگم
از زبان سورا : چه روز مزخرفی از صبح تا حالا پنج بار این کلمه رو تکرار کردم کاش یه روزم به خواست من پیش میرفت با صدای چندتا دختر از پشت سرم از فکر در اومدم اهمیتی ندادن دوباره هان سویون و دوستاش میخواد سر برسرم بزارن ولی منم جلوشون کم نمیارم همیشه بی اهمیتی میتونه بهترین گزینه برای خلاص شدن از دست اوناست ولی نه نه اینبار هان سویون: هی کیم سورا چرا هر چی صدات میزنم نمی شنوی نکنه کری - ببند دهنتو هان سویون :اوو می بینم مثله همیشه از رو نمیری -خویه که بالاخره فهمیدی نفهم هان سویون:یااا چی میگی نفهم تویی دختره ی احمق -مثله اینکه واقعن نفهمی که نمی دونی داری چی میگی هان سویون:یااا داری چی میگی یه بار دیگه فقد بگی نفهم می فهمی با کی طرفی دختره عوضی نمی تونم چیزی نگم ولی باید تو این مواقع اروم باشم با پوزخند بهش زل زدمو گفتم اروم باش وحشی حد خودتو بدون با عصبانیت بهم زل زد دستاشو بالا اورد ینی می خواد بزنه منو فکر کرده میزارم هرچی زور داشتم جمع کردم و دستاشو تو هوا نگه داشتم با عصبانیت گفت یااا دستامو ول کن لبخند تمسخر امیزی بهش زدم بلند جیغ زدو گفت ول کن دستام درد گرفتن دوست داشتم گریه شو ببینم ولی نباید اینکارو میکردم ممکنه صدمه ببینه فردا و پس فردا واسم مشکل بشه دستاشو ول کردمو جدی به چشاش زل زدمو گفتم خط و نشون کشیدناتو جمع کن تو حتی در حد هم صحبت بودن با من نیستی از اون مکان دور شدم صدای حرف زدن بچه ها که دم گوش هم پچ پچ می کردن میومد دیگه واسم مهم نیست خیلی صبر کردمو چیزی نگفتم ولی حالا دیگه نه هعی چقدر دلم می خواد با سانی حرف بزنم اون تنها دوستیه که من دارم موبایلمو از کیفم در اوردم و بهش زنگ زدم بعد از چند تا بوق بالاخره جواب داد
-الووو سلام سانی:ایششش دوباره که تویی چرا نمیزاری بخوابم الییی -تو که همیشه خدا خوابی دو روزه نمیای مدرسه دیروز که اصن تماسامو جواب ندادی الانم هعی بهم غر می زنی چی شده کجایی سانی: اوکی بابا خواب بودم دیروزم خواب موندم -همیشه تو پیچوندن مدرسه حرفه ایی نمیای پیشم سانی:نمیدونم شاید اومدم فعلن خداحافظ -خوبه پس بیای من منتظرم بای بای ایشش همیشه خدا خوابه ینی من تو خلقت این بشر موندم کاش منم میتونستم مثل سانی زیاد بخوابم خوب دیگه رسیدم زنگ خونه رو زدم و در باز شد با دو به سمت در خونه حرکت کردم و بلند داد زدم مامان من اومدم کجایی کیفمو محکم انداختم رو مبل خودمم محکم انداختم رو مبل بلند گفتم اخشش حالا خوابم میاد کسی هم نیست بزار بخوابم --اشتباه می کنی منم خونه ام یاخداع این کیه با ترس برگشتمو به صاحب صدا نگاه کردم این که جونگ کوکه اون پسر بغلیش پس کیه -تو کی اومدی چرا اومدی جونگ کوک:نیم ساعتی میشه اومدم اصن تو چیکار داری خونه مامانمه -برو بابا مگه تو خودت خونه نداری عاا وایسا من اون پسررو میشناسم تو تهیونگی عضو بی تی اس درسته پسره خندید و گفت درسته من تهیونگم
۱۴۴.۴k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.