فیک کوک
وقتی بین بچه هاش فرق می گذاشت
p.2
ویو دو ،سه ساعت بعد
بعد از چند ساعت نشستم این پدصگا رو خوندم بعد یک قرن فقط ی چسه فهمیدم مغزمم تنگیده باید برم تو اینستا .
رفتم رو تختم لم دادم گوشیم و برداشتم از شانس گوه من همون لحظه ارباب خان پیداش شد(از خداتم باشه کوکی باباته🤬😒😒 )
ا.ت : عهههههه سلام بابا خوبی خوشی سلامتی حیحححح(وای ریدم با ۳ تا ر از نوع اسهال)
کوک: سر تکون داد
کوک:من مگه بهت نگفتم درس بخون (همه حرفاش با ا.ت سرده)
کوک: پس تو الان داری چه گوههییییی می خوری (داد)
کوک : انگشتت و به نشانه ی تهدید بالا آورد. ببین فقط تو دعا کن امتحانت و خوب بدی وگرنه گوشیو ازت می گیرم تو بمونی با لاحاف دوشکات(عصبی)
ا.ت :تمام مدت سرش پایین بود. چشم بابا ببخشید
کوک: توجهی به هرفش تکرد و رفت
هوووووففففف یعنی شانس اسهااالللل منه که یدقه بیا آزاد باشم اهههه
p.2
ویو دو ،سه ساعت بعد
بعد از چند ساعت نشستم این پدصگا رو خوندم بعد یک قرن فقط ی چسه فهمیدم مغزمم تنگیده باید برم تو اینستا .
رفتم رو تختم لم دادم گوشیم و برداشتم از شانس گوه من همون لحظه ارباب خان پیداش شد(از خداتم باشه کوکی باباته🤬😒😒 )
ا.ت : عهههههه سلام بابا خوبی خوشی سلامتی حیحححح(وای ریدم با ۳ تا ر از نوع اسهال)
کوک: سر تکون داد
کوک:من مگه بهت نگفتم درس بخون (همه حرفاش با ا.ت سرده)
کوک: پس تو الان داری چه گوههییییی می خوری (داد)
کوک : انگشتت و به نشانه ی تهدید بالا آورد. ببین فقط تو دعا کن امتحانت و خوب بدی وگرنه گوشیو ازت می گیرم تو بمونی با لاحاف دوشکات(عصبی)
ا.ت :تمام مدت سرش پایین بود. چشم بابا ببخشید
کوک: توجهی به هرفش تکرد و رفت
هوووووففففف یعنی شانس اسهااالللل منه که یدقه بیا آزاد باشم اهههه
۲.۶k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.