مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟗
وارد عمارت که شدیم همه بهمون تعضیم کردن وسط اون همه خدمتکار اجوشی اومد گفت(علامت اجوشی @)
@سلام خانم و سلام آقا خوش اومدین ارباب و بانو منتظرتون هست لطفا با من بیاد
بعد پشت سر آجوشی راه افتادیم وای چقدر دلم برای اینجا تنگ شده امم دلم برای دستپخت مامان هم تنگ شده اگه بابا اون همه بهمون سخت نمی گرفت شاید از اینجا نمیرفتیم (بچه ها عکس عمارت بابای ات براتون امروز یا فردا می زارم تو بخش هایلایت های 𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚) بعد ما رو برید طبقه ی سوم پشت در بزرگ اتاق کار آپا در زد گفت
@ارباب اجازه هست ؟
(علامت بابای ات#) (علامت مامان ات$)
#بیا تو
بعد در باز شد رفتیم داخل که اوما دیدم وایی بغضم گرفت چقدر دلم براش تنگ شده بود
$بچه هام(با بغض)
_÷اوما
با رفتیم بغل مامان وای خدا چهقدر دلم براش تنگ شده بود برای خودش برای لبخندش برای حرفاش برای آغوشش
_ اما شی دلم برات خیلی تنگ شد بود
÷اوما نمیگی یه بچه هایی هم داری ؟
$او دلم منم براتون تنگ شده بود قشنگم
$ببخشید پسرم بعد از این که شما رفتن دیگه وقت پیدا نکردم...
#اهم اهم سلام بچه ها های من مامان رو دیدین منو فراموش کردین نه؟
_ آپا چرا فراموشت کنیم
بعد با تهیونگ رفتیم بغل آپا
÷خیلی خوب آپا کارتون چی بود؟
#او و بیاد بشینید براتون بگم
#خب آقای جئون می شناسید دیگه بهترین دوستم که تهیونگ با پسرش رفیقه ؟
÷_بله
#خب با پسر آقای جئون و کای پسر های جانگ باید یه ماموریت برین ماموریت جاسوسه ی اطلاعاتی که می خوایم برای نابودی باند پروانه شب
_همون بانده که اون زنیکه دیوونه که روت کراشه رئیسه شه؟
$اهم
#آرهوهمون البته من دیگه متهم
÷بله در جریان هستی
#خوب برید آماده شید فردا شب یه مهمونی داریم بعد اون که میشه فرداش باید راه بیوفتید ....
÷_چشم آپا
#خیلی خوب می تونید برید
بعد با ته رفتیم سمت اتاقمون خداروشکر یه لباس مناسب برای این مهمونی داشتم دیگه لازم نیست برم خرید اوفففف
@خانم اجازه هست؟
_بله بفرمایید
@باید برید برای شام
_اوففف اوک برو الان میام
@چشم
بعد رفتن آجوشی رفتم گوشیم برداشتم یه چک کردم رفتم پایین برای شام شام رو کنار هم خوردیم رفتم بالا که بخوابم ولی تو فکر بودم که برم لباس بخرم چون این لباسه رو قبل تو یه مهمونی پوشیده بودم با همین فکرا بود که خوابم برد......
ببخشید لاوام که دیر آخه امتحانامون شروع شده تا دهم خرداد هست اگه دیر به دیر میزارم ببخشید🦋🌚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟗
وارد عمارت که شدیم همه بهمون تعضیم کردن وسط اون همه خدمتکار اجوشی اومد گفت(علامت اجوشی @)
@سلام خانم و سلام آقا خوش اومدین ارباب و بانو منتظرتون هست لطفا با من بیاد
بعد پشت سر آجوشی راه افتادیم وای چقدر دلم برای اینجا تنگ شده امم دلم برای دستپخت مامان هم تنگ شده اگه بابا اون همه بهمون سخت نمی گرفت شاید از اینجا نمیرفتیم (بچه ها عکس عمارت بابای ات براتون امروز یا فردا می زارم تو بخش هایلایت های 𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚) بعد ما رو برید طبقه ی سوم پشت در بزرگ اتاق کار آپا در زد گفت
@ارباب اجازه هست ؟
(علامت بابای ات#) (علامت مامان ات$)
#بیا تو
بعد در باز شد رفتیم داخل که اوما دیدم وایی بغضم گرفت چقدر دلم براش تنگ شده بود
$بچه هام(با بغض)
_÷اوما
با رفتیم بغل مامان وای خدا چهقدر دلم براش تنگ شده بود برای خودش برای لبخندش برای حرفاش برای آغوشش
_ اما شی دلم برات خیلی تنگ شد بود
÷اوما نمیگی یه بچه هایی هم داری ؟
$او دلم منم براتون تنگ شده بود قشنگم
$ببخشید پسرم بعد از این که شما رفتن دیگه وقت پیدا نکردم...
#اهم اهم سلام بچه ها های من مامان رو دیدین منو فراموش کردین نه؟
_ آپا چرا فراموشت کنیم
بعد با تهیونگ رفتیم بغل آپا
÷خیلی خوب آپا کارتون چی بود؟
#او و بیاد بشینید براتون بگم
#خب آقای جئون می شناسید دیگه بهترین دوستم که تهیونگ با پسرش رفیقه ؟
÷_بله
#خب با پسر آقای جئون و کای پسر های جانگ باید یه ماموریت برین ماموریت جاسوسه ی اطلاعاتی که می خوایم برای نابودی باند پروانه شب
_همون بانده که اون زنیکه دیوونه که روت کراشه رئیسه شه؟
$اهم
#آرهوهمون البته من دیگه متهم
÷بله در جریان هستی
#خوب برید آماده شید فردا شب یه مهمونی داریم بعد اون که میشه فرداش باید راه بیوفتید ....
÷_چشم آپا
#خیلی خوب می تونید برید
بعد با ته رفتیم سمت اتاقمون خداروشکر یه لباس مناسب برای این مهمونی داشتم دیگه لازم نیست برم خرید اوفففف
@خانم اجازه هست؟
_بله بفرمایید
@باید برید برای شام
_اوففف اوک برو الان میام
@چشم
بعد رفتن آجوشی رفتم گوشیم برداشتم یه چک کردم رفتم پایین برای شام شام رو کنار هم خوردیم رفتم بالا که بخوابم ولی تو فکر بودم که برم لباس بخرم چون این لباسه رو قبل تو یه مهمونی پوشیده بودم با همین فکرا بود که خوابم برد......
ببخشید لاوام که دیر آخه امتحانامون شروع شده تا دهم خرداد هست اگه دیر به دیر میزارم ببخشید🦋🌚
۸.۰k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.