*پنج پارتی جی هوپ *
part⅖
و بعد از این حرف تمام پلیس های مخفی شده پشت کانتینر ها و کناره های کشتی بیرون میان و جی هوپ رو با خودشون میبرن اما قبلش جی هوپ داخل گوش ات زمزمه میکنه :به زودی برمیگردم و اولین کاری که خواهم کرد اینه که یه مارک روی اون گردن سفیدت میزارم!
ات خیره به چشمای جی هوپ محکم میگه:ببریدش!
□پایان فلش بک □□□□□□□□□□
ویو جی هوپ: داشتم توی ذهنم اتفاقات رو مرور می کردم که یهو یکی از مامورای پلیس وارد سلول شد و با استرسی که سعی می کرد پنهونش کنه گفت:زودباش باید همراهم بیای
جی هوپ :"بی حرف بلند شدم و با اون مامور از اتاق انفرادی بیرون اومدم
(((نکته:واسه کسایی که نمیدونن باید بگم اتاق انفرادی توی زندان واسه کسایی هست که معمولا آدم های بی اندازه خطرناکی هستن و فقط خودشون توی اون سلولن)))
جی هوم:"معلوم بود خیلی استرس داره" واسه چی باید همراهت بیام ؟
مامور: چیزی نیس..فقط یه مشکلی پیش اومده*استرس*
جی هوپ :*تمام زندانیان که طبقه پایین بودن داشتن خارج میشدن به همراه مامورها ..خوبه پس نقشم جواب داد!*
همینطور که داشتیم میرفتیم به طرف حیاط یکدفعه صدای بمبی بلند شد و بعد تمام دیوار های اطراف حیاط زندان ریخت ..همینه! نتونستن جلوی بمبی که گذاشته بودن رو بگیرن
جی هوپ:*سریع با چند حرکت مامور رو بیهوش کردم و اومدم بیرون از اون زندانه فا.کی *اوممم قراره به زودی ددیت به سراغت بیاد سان شاینم!
(ساعت 9:45p.m)
ویو ات:کیلیدو چرخوندن و وارد خونه شدم که با بویی که به مشتم رسید درو ول کردم و سریع رفتم به آشپزخونه و زیر گاز رو خاموش کردم نگاهی به غذا کردم
ات:هوففف خداروشکر نسوخته!
صدایی از بیرون شنیدم
ات:وایی درو نبستم یعنی خاک تو سرمم
رفتم و درو بستم
اومدم و تلویزیون رو روشن کردم
اخبار: امروز در ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه عصر در زندان نیویرک بمب گذاری شد و حدود ۵۰ درصد از زندانیان موفق به فرار شدن و حالا کمی حرف های رییس زندان را در اینباره میشنویم رئیس :باید به اطلاع مردم برسونیم که نگران چیزی نباشن ما تک تکه زندانیارو خواهیم گرفت و دوباره شهر رو به آرامش میرسونیم
خبرنگار:این کار حدودا چقدر طول میکشه جناب کیم؟ رئیس : حدود ۴ هفته
خبرنگار:چرا انقدر زود؟
رئیس:دلیلش رو نمی تونم بگم اما توی این چند هفته باید مردم از امنیت خونشون مطمئن بشن خصوصا آدم هایی که با زندانیان ارتباط خاصی داشتن
*خاموش کردن تلویزیون*ات:هوفف امروزم که هنش خبر بد میشنوم! ولش کن گشنمه یکم غذا بخورم حال بیام
*۴۰ مین بعد از غذا خوردن *
ویو ات:توی تخت بودم نگاهی به ساعت کردم ساعت 00:00 رو نشون میداد هع نمیدونم چرا ولی هر وقت که این ساعتو میبینم یاد جی هوپ میوفتم و اون شب!
شاید بخاطر اینکه اون ساعت دستگیرش کردم اوفف
ادامه درکامنت..
و بعد از این حرف تمام پلیس های مخفی شده پشت کانتینر ها و کناره های کشتی بیرون میان و جی هوپ رو با خودشون میبرن اما قبلش جی هوپ داخل گوش ات زمزمه میکنه :به زودی برمیگردم و اولین کاری که خواهم کرد اینه که یه مارک روی اون گردن سفیدت میزارم!
ات خیره به چشمای جی هوپ محکم میگه:ببریدش!
□پایان فلش بک □□□□□□□□□□
ویو جی هوپ: داشتم توی ذهنم اتفاقات رو مرور می کردم که یهو یکی از مامورای پلیس وارد سلول شد و با استرسی که سعی می کرد پنهونش کنه گفت:زودباش باید همراهم بیای
جی هوپ :"بی حرف بلند شدم و با اون مامور از اتاق انفرادی بیرون اومدم
(((نکته:واسه کسایی که نمیدونن باید بگم اتاق انفرادی توی زندان واسه کسایی هست که معمولا آدم های بی اندازه خطرناکی هستن و فقط خودشون توی اون سلولن)))
جی هوم:"معلوم بود خیلی استرس داره" واسه چی باید همراهت بیام ؟
مامور: چیزی نیس..فقط یه مشکلی پیش اومده*استرس*
جی هوپ :*تمام زندانیان که طبقه پایین بودن داشتن خارج میشدن به همراه مامورها ..خوبه پس نقشم جواب داد!*
همینطور که داشتیم میرفتیم به طرف حیاط یکدفعه صدای بمبی بلند شد و بعد تمام دیوار های اطراف حیاط زندان ریخت ..همینه! نتونستن جلوی بمبی که گذاشته بودن رو بگیرن
جی هوپ:*سریع با چند حرکت مامور رو بیهوش کردم و اومدم بیرون از اون زندانه فا.کی *اوممم قراره به زودی ددیت به سراغت بیاد سان شاینم!
(ساعت 9:45p.m)
ویو ات:کیلیدو چرخوندن و وارد خونه شدم که با بویی که به مشتم رسید درو ول کردم و سریع رفتم به آشپزخونه و زیر گاز رو خاموش کردم نگاهی به غذا کردم
ات:هوففف خداروشکر نسوخته!
صدایی از بیرون شنیدم
ات:وایی درو نبستم یعنی خاک تو سرمم
رفتم و درو بستم
اومدم و تلویزیون رو روشن کردم
اخبار: امروز در ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه عصر در زندان نیویرک بمب گذاری شد و حدود ۵۰ درصد از زندانیان موفق به فرار شدن و حالا کمی حرف های رییس زندان را در اینباره میشنویم رئیس :باید به اطلاع مردم برسونیم که نگران چیزی نباشن ما تک تکه زندانیارو خواهیم گرفت و دوباره شهر رو به آرامش میرسونیم
خبرنگار:این کار حدودا چقدر طول میکشه جناب کیم؟ رئیس : حدود ۴ هفته
خبرنگار:چرا انقدر زود؟
رئیس:دلیلش رو نمی تونم بگم اما توی این چند هفته باید مردم از امنیت خونشون مطمئن بشن خصوصا آدم هایی که با زندانیان ارتباط خاصی داشتن
*خاموش کردن تلویزیون*ات:هوفف امروزم که هنش خبر بد میشنوم! ولش کن گشنمه یکم غذا بخورم حال بیام
*۴۰ مین بعد از غذا خوردن *
ویو ات:توی تخت بودم نگاهی به ساعت کردم ساعت 00:00 رو نشون میداد هع نمیدونم چرا ولی هر وقت که این ساعتو میبینم یاد جی هوپ میوفتم و اون شب!
شاید بخاطر اینکه اون ساعت دستگیرش کردم اوفف
ادامه درکامنت..
۴۷.۳k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.