جنی:تهیونگ برو پیش کوک
جنی:تهیونگ برو پیش کوک
اون حالش اصلا خوب نیست
تهیونگ:مگه چش شده
جنی:به جیمین گفته حالش بده رفت توی عمارت
هانول هم سپرد دست اهیون
برو دنبالش
و خواهشاً آروم باهاش رفتار کن
میدونی که روحیش حساسه
تهیونگ:اینا همش تقصیر منههه
باشه باشه حواسم هست
رفتم سمت در عمارت و واردش شدم
چند بار جونگکوک رو صدا کردم ولی صدایی ازش نشنیدم
عمارت حدود سه طبقه بود
وقتی طبقه اول رو کامل گشتم
و دیدم نیست رفتم طبقه دوم
توی راه پله که داشتم میرفتم بالا رد خون دیدم
استرسم بیشتر شد
و قدم هامو تند تر کردم
وقتی رسیدم دیدم زمین پر خونه
آنقدر ترسیده بودم که حتی نفس کشیدن یادم رفت
ای خاک تو سر من که جونگکوکم رو اونطوری ول کردم
سریع در هر کدوم از اتاقا رو باز کردم تا ببینم اونجاست یا نه ولی نبود
تا اینکه در یکی از اتاقا رو باز کردم و یه نامه روی تخت دیدم
رفتم سمتش و بازش کردم.......
اون حالش اصلا خوب نیست
تهیونگ:مگه چش شده
جنی:به جیمین گفته حالش بده رفت توی عمارت
هانول هم سپرد دست اهیون
برو دنبالش
و خواهشاً آروم باهاش رفتار کن
میدونی که روحیش حساسه
تهیونگ:اینا همش تقصیر منههه
باشه باشه حواسم هست
رفتم سمت در عمارت و واردش شدم
چند بار جونگکوک رو صدا کردم ولی صدایی ازش نشنیدم
عمارت حدود سه طبقه بود
وقتی طبقه اول رو کامل گشتم
و دیدم نیست رفتم طبقه دوم
توی راه پله که داشتم میرفتم بالا رد خون دیدم
استرسم بیشتر شد
و قدم هامو تند تر کردم
وقتی رسیدم دیدم زمین پر خونه
آنقدر ترسیده بودم که حتی نفس کشیدن یادم رفت
ای خاک تو سر من که جونگکوکم رو اونطوری ول کردم
سریع در هر کدوم از اتاقا رو باز کردم تا ببینم اونجاست یا نه ولی نبود
تا اینکه در یکی از اتاقا رو باز کردم و یه نامه روی تخت دیدم
رفتم سمتش و بازش کردم.......
۵.۵k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.