دو پارتی جین پارت ۱
جین:ا.ت رفته بود گوشیش خاموش بود نگرانش بودم هرچی زنگ میزنم جواب نمیده کمدش خالیه یعنی ولم کرده؟؟ تو حال خودم بودم که فهمیدم امروز تولدمه چه فایده تولد بدونه ا.ت بدونه خانوادم؟؟؟ (فلش بک به یک هفته پیش)جین:داشتیم با بچه ها تمرین میکردیم که دیگه خسته شده بودم رفتم نشستم رو صندلی که شوگا اومد پیشم شوگا:خسته شدی؟؟ جین:اره شوگا:خوب برو خونه جین:شمارو تنها بزارم؟؟شوگا:ماهم میریم اقای هندسام جین:اوههه یاد بگیر بگو ولدر واید هندسام که جیمین داد زد:پاشو برو دیگه ولدر واید هندساممممم جین:چشمم الان میرمممم همه باهم زدیم زیر خنده خدافظی کردمو رفتم نشستم تو ماشین ساعت ۱ شب بود تاحالا انقدر طول نداده بودم حتما ا.ت نگران شده ا.ت:ساعت یکه شب بود جین سابقه نداشت انقدر دیر بیاد تو افکار خودم بودم که صدای در اومد بله اقا جین تشریف اوردن چرا انقدر دیر کردی جین:ا.ت الان حوصله بحث ندارم فردا صحبت میکنیم ا.ت:شام خوردی؟؟؟ جین:نه سیرم نمیخوام فقط خیلی خستم ا.ت:جین رفت تو اتاق منم نشستم شامو خورم تا الان گشنه فقط برای جین ایشش شامو خورم رفتم رو تختو خوابیدم که صدای گوشی جین بیدارم کرد جین:بیدار شدم ساعت ۳ بود اخه الان چه وقت زنگ زدنه شماره ناشناس بود جواب دادم یه زن بود زنه:سلام ببخشید بد موقع زنگ زدم یه اتفاقی افتاده جین:بله بفرمایید زنه:اقای مین یونگی پاش شکسته ولی گچ نمیگیره میگه تا شمارو نبینه گچ نمیگیره جین:کارش که عملی نیست؟؟؟ زنه:معلوم نیست شما خودتو برسون جین:با سرعت لباسمو پوشیدم رفتم تو ماشین ا.ت:جین رفت اییی خدا گشنم شددد رفتم پایین یه چی خوردم همینجور که میخوردم به صدایی که از گوشیه جین میومد دقت کردم صدای زن بود با جین چیکار داشت؟؟؟ با همین فکرا رفتم خوابیدم جین:رسیدم بیمارستان رفتم سمت اتاقی که گفتن که پسرارو دیدم نامجون:سلام جین:سلام چیشده نامجون:ما داشتیم میرفتیم ولی شوگا دتشت تمرین میکرد چون یه تیکرو بلد نبود بعد صدای دادشو شنیدم بعد که خودت میدونی جین:چرا گچ نمیگیره؟؟؟؟جیهوپ:گفت میخواد تورو ببینه بعد میگیره جین:با اصبانیت رفتم تو اتاق شوگا:اه اومدی جین:بگو چیکار داری شوگا:سوال داشتم جین:بفرما شوگا:گچ سنگینه؟؟؟ جین:برای این سوال مسخره تا الان گچ گرفتی؟؟؟؟ شوگا:حالا تو بگو جین:نه سنگین نیس شوگا:مرسیی جین:رفتم بیرون یه نگا به نامجون کردمو پوفی کلافه کردمو رفتم بیرون سوار ماشین شدم رفتم خونه و تخت خوابیدم (فردا) جین:بیدار شدم و سریع رفتم کمپانی و شب دوباره ساعت ۱ برگشتم ا.ت:جین دوباره ساعت یک شب اومدو شام نخورد مشکوک شده بودم بهش نمیدونم چرا (فردا) جین:مثل همیشه زود رفتم ولی دیر اومدم ولی این دفعه ساعت ۱۱ ا.ت:به به چه زود اومدی جین:میخوای برم؟
کامنت+لایک=پارت بعدی
کامنت+لایک=پارت بعدی
۱۶.۰k
۳۰ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.