don't let me go (اجازه نده بروم)
#p4
+اون فقط نگران اینکه خاندان جانگ باقی نمونه......وگرنه نگران من که نیست
چوی: بانوی من این حرفا چیه ایشون نگران شما هستن
+اون فقط نگران خاندانشه نه نگران من
چوی: وا بانوی من شماهم جزو خاندان جانگ هستیدا
+اره ولی من پسر نیستم(داد)...... مطمئنم اخرشم مجبورم میکنه با پسر برادرش ازدواج کنم چون دوست داره بچه من از جانگ ها باشه
چوی: بانوی من ارباب هوسوک پسر خوبی هستن که
+پسره خوبیه ولی ما عاشق هم نیستیم ما باهم بزرگ شدیم.....مثل خواهر برادر الانم بسه دیگه باید بریم وسایلم جمع کنیم وقته رفتنه
داشتیم از محوطه عمارت پدرم خارج میشدیم که یکی از سربازا منو صدا کرد
_شاهزاده خانم صبر کنید
درجا سر جام ایستادم و به سمتش برگشم
+بله با من کار داشتید
_ جسارت منو ببخشید با صدای بلند صداتون کردم.....امپراطور من رو به عنوان محافظ شما انتخاب کردن
از این به بعد من همراهتون هرجا برید میام
+باشه..... فقط میتونم اسمتون رو بپرسم
_بله من مین یونگی هستم بانوی من
دیگه حرفی بینمون رد او بدل نشد و به سمت عمارت من حرکت کردیم که بعد ربع ساعت اینجوریا رسیدیم
وسایل مورد نیازم بانو چوی جمع کرد و به دست چند تا از سرباز ها داد تا بفرست به خونه ی بیرون قصر که قراره برم
لباس هام رو عوض کردم که صدای یکی از ندیمه ها اومد
ندیمه: بانوی من خواجه اعظم اومدن
+بگید بیاد داخل
خواجه اعظم: بانوی من امپراطور گفتن که موقع رفتنه
+بله من امادم
خواجه اعظم: برای اینکه خیال امپراطور راحت باشه من شمارو تا خونه جدیدتون همراهی میکنم بیرون منتظرتون هستم
+بله بیرون باشید تا بیام
یه نگاهی به خودم تو اینه انداختم و برای اخرین بار داخل اتاقم نگاه کردم
+بانو چوی من اماده رفتنم بریم دیگه
شرایط پارت بعد🦋
لایک)۲۵+
کامنت)۳٠+
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک
+اون فقط نگران اینکه خاندان جانگ باقی نمونه......وگرنه نگران من که نیست
چوی: بانوی من این حرفا چیه ایشون نگران شما هستن
+اون فقط نگران خاندانشه نه نگران من
چوی: وا بانوی من شماهم جزو خاندان جانگ هستیدا
+اره ولی من پسر نیستم(داد)...... مطمئنم اخرشم مجبورم میکنه با پسر برادرش ازدواج کنم چون دوست داره بچه من از جانگ ها باشه
چوی: بانوی من ارباب هوسوک پسر خوبی هستن که
+پسره خوبیه ولی ما عاشق هم نیستیم ما باهم بزرگ شدیم.....مثل خواهر برادر الانم بسه دیگه باید بریم وسایلم جمع کنیم وقته رفتنه
داشتیم از محوطه عمارت پدرم خارج میشدیم که یکی از سربازا منو صدا کرد
_شاهزاده خانم صبر کنید
درجا سر جام ایستادم و به سمتش برگشم
+بله با من کار داشتید
_ جسارت منو ببخشید با صدای بلند صداتون کردم.....امپراطور من رو به عنوان محافظ شما انتخاب کردن
از این به بعد من همراهتون هرجا برید میام
+باشه..... فقط میتونم اسمتون رو بپرسم
_بله من مین یونگی هستم بانوی من
دیگه حرفی بینمون رد او بدل نشد و به سمت عمارت من حرکت کردیم که بعد ربع ساعت اینجوریا رسیدیم
وسایل مورد نیازم بانو چوی جمع کرد و به دست چند تا از سرباز ها داد تا بفرست به خونه ی بیرون قصر که قراره برم
لباس هام رو عوض کردم که صدای یکی از ندیمه ها اومد
ندیمه: بانوی من خواجه اعظم اومدن
+بگید بیاد داخل
خواجه اعظم: بانوی من امپراطور گفتن که موقع رفتنه
+بله من امادم
خواجه اعظم: برای اینکه خیال امپراطور راحت باشه من شمارو تا خونه جدیدتون همراهی میکنم بیرون منتظرتون هستم
+بله بیرون باشید تا بیام
یه نگاهی به خودم تو اینه انداختم و برای اخرین بار داخل اتاقم نگاه کردم
+بانو چوی من اماده رفتنم بریم دیگه
شرایط پارت بعد🦋
لایک)۲۵+
کامنت)۳٠+
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک
۱۶.۰k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.