امپراتور: پسرم. پسرم
امپراتور: پسرم. پسرم
تهیونگ: تا به خودم اومدم دیدم پدرم صدام کرده. بله پدر
امپراتور: فهمیدی چی گفتم؟
تهیونگ: بله امپراتور
امپراتور: خوب برو برای جنگ آماده شو
......
ات: اخه پدر من اینو دوست ندارم چرا میخوای مجبورم کنی که باهاش اذدواج کنم
امپراتور: حرف نباشه😡 همینی که گفتم
ات: اوف همش بلدید زور بگید
امپراتور: برو آماده شو امشب قراره بیان دیدنت
ات: اخه. باشه
سرباز: قربان همه آماده ی رفتنند
امپراتور: خوبه
ات: کجا ؟
امپراتور: جنگ با کشور چوسان دخترم
ات: پدر میشه منم باشون برم
امپراتور: تو! تو کجا حواست هست داریم میریم جنگ چت شده؟
ات: هیچی. اره میدونم باشه
امپراتور: خوب برو آماده شو
ات: باشه. همیشه حرف خودشه ازوقتی که ملکه یعنی مادرم عمرش رو از دست داده پدرم خیلی به من سخت میگیرد
شب شود مهمونا اومدن و ات وارد شد
ات: سلام خوش اودید البته خوش نیامدید
امپراتور: چیزی گفتی!
ات: نه نه گفتم خوش اومدید
جمین: آیا بامن ازدواج میکنی؟
ات: اوم. نه
امپراتور: چی چیگفتی نه!
ات: بله نه
امپراتور: چی میگی عقلتو از دست دادی ها
ات: اره من میرم تو اتاقم خدانگهدار
امپراتور: ببخشید شرمندم این دختره خل و چله من الان میام خدمتتون
ات: خدایا شکرت ازدستشون راحت شدم
امپراتور: دختر صبر کن کجا میری ها همه چیرو خراب کردی وایسا بهت میگم
ات: بله من نمی تونم تحمول کنم میفهمی چی میگم
امپراتور: دیوونه شدی ها
سرباز: قربان خبر دادن که همین الان میخوان جنگ رو راه بندازن
امپراتور: باشه سربازاروو آماده کن. بعد به قسمت تو میرسم
ات: الان دیگه وقت نقشمه
ات: این لباسا کجاست؟ اها پیداشون کردم وقته پوشیدنه
ات لباس سرباز های کنگ رو پوشید و با اونا به جنگ رفت
ات: وای چقدر جمعیت چیکار کنم
وقتی جنگ تموم شده همه رفتند اما حواسشون به ات نبود
تهیونگ: بله پدر اورا گروگان گرفته اوم
امپراتور: این دیگه کیه؟
تهیونگ: این شاهدخت شهر مینگ که خورشو سرباز جا زده بود
ات: منو ول کنید من اخه بدرد چتون میخورم
امپراتور: اونو بندازید توی زندان
ات: چی من شاهدختم زندان شما نمی تونید پدرم شمارا میکشد
تهیونگ: حرف نباشه
امپراتور شهر مینگ: ای بی مصرفا دختر منو پیدا کنید شده زیر سنگم باشه باید پیداش کنید
سرباز: اخه ما کل شهرو گشتیم هیچی پیدا نکردیم
امپراتور: توباره بگردید
........
ممنون میشم حمایت کنید 💜 فالو یادتون نره اگه پارت بعدیم میخواین بگید براتور بزارم لایک یادتو نره❤
تهیونگ: تا به خودم اومدم دیدم پدرم صدام کرده. بله پدر
امپراتور: فهمیدی چی گفتم؟
تهیونگ: بله امپراتور
امپراتور: خوب برو برای جنگ آماده شو
......
ات: اخه پدر من اینو دوست ندارم چرا میخوای مجبورم کنی که باهاش اذدواج کنم
امپراتور: حرف نباشه😡 همینی که گفتم
ات: اوف همش بلدید زور بگید
امپراتور: برو آماده شو امشب قراره بیان دیدنت
ات: اخه. باشه
سرباز: قربان همه آماده ی رفتنند
امپراتور: خوبه
ات: کجا ؟
امپراتور: جنگ با کشور چوسان دخترم
ات: پدر میشه منم باشون برم
امپراتور: تو! تو کجا حواست هست داریم میریم جنگ چت شده؟
ات: هیچی. اره میدونم باشه
امپراتور: خوب برو آماده شو
ات: باشه. همیشه حرف خودشه ازوقتی که ملکه یعنی مادرم عمرش رو از دست داده پدرم خیلی به من سخت میگیرد
شب شود مهمونا اومدن و ات وارد شد
ات: سلام خوش اودید البته خوش نیامدید
امپراتور: چیزی گفتی!
ات: نه نه گفتم خوش اومدید
جمین: آیا بامن ازدواج میکنی؟
ات: اوم. نه
امپراتور: چی چیگفتی نه!
ات: بله نه
امپراتور: چی میگی عقلتو از دست دادی ها
ات: اره من میرم تو اتاقم خدانگهدار
امپراتور: ببخشید شرمندم این دختره خل و چله من الان میام خدمتتون
ات: خدایا شکرت ازدستشون راحت شدم
امپراتور: دختر صبر کن کجا میری ها همه چیرو خراب کردی وایسا بهت میگم
ات: بله من نمی تونم تحمول کنم میفهمی چی میگم
امپراتور: دیوونه شدی ها
سرباز: قربان خبر دادن که همین الان میخوان جنگ رو راه بندازن
امپراتور: باشه سربازاروو آماده کن. بعد به قسمت تو میرسم
ات: الان دیگه وقت نقشمه
ات: این لباسا کجاست؟ اها پیداشون کردم وقته پوشیدنه
ات لباس سرباز های کنگ رو پوشید و با اونا به جنگ رفت
ات: وای چقدر جمعیت چیکار کنم
وقتی جنگ تموم شده همه رفتند اما حواسشون به ات نبود
تهیونگ: بله پدر اورا گروگان گرفته اوم
امپراتور: این دیگه کیه؟
تهیونگ: این شاهدخت شهر مینگ که خورشو سرباز جا زده بود
ات: منو ول کنید من اخه بدرد چتون میخورم
امپراتور: اونو بندازید توی زندان
ات: چی من شاهدختم زندان شما نمی تونید پدرم شمارا میکشد
تهیونگ: حرف نباشه
امپراتور شهر مینگ: ای بی مصرفا دختر منو پیدا کنید شده زیر سنگم باشه باید پیداش کنید
سرباز: اخه ما کل شهرو گشتیم هیچی پیدا نکردیم
امپراتور: توباره بگردید
........
ممنون میشم حمایت کنید 💜 فالو یادتون نره اگه پارت بعدیم میخواین بگید براتور بزارم لایک یادتو نره❤
۴.۷k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.