درخواستی
#درخواستی
پارت⁸
پشت میزش نشسته بود و با انگشتش به میز ضربه میزد تقه های پشت سر هم ریتمی منظم ایجاد کرده بودن که با صدای ثانیه شمار ساعت دیواری اتاق هماهنگ بود
درحال شمردن ثانیه ها بود برای رسیدن خبر از دخترک ثانیه شماری میکرد
خیلی خسته بود چند وقت بود درستو حسابی نخوابیده بود پلکاش هی روی هم میوفتادن
با تمام توانش داشت مقاومت میکرد تا خوابش نبره چشماش از خستگی خمار شده بودن
ولی تا کی میتونست مقاومت کنه؟!
سرگیجه عجیبی گرفته بود نوری که از پنجره میتابید چشماشو به درد اورده بود
صداهایی میشنید ولی هنوز خیلی خوابالود بود تا تشخیص بده صدای چیه؟!
نفسشو بیرون داد و آروم چشماشو باز کرد نور شدیدی میتابید چشماشو مالوند تا به نور عادت کنه
وقتی ویندوزش اومد بالا تازه فهمید صدای زنگ گوشیش بود که از خواب بیدارش کرد
مثل برق گرفته ها از جاش پاشد و دنبال گوشیش میگشت صدای زنگ رو دنبال کرد تا گوشیشو پیدا کنه
آقای کیم بود بدون مکث تماسو وصل کرد:
_الو(با صدای گرفته و خوابالود)
& صبح بخیر آقای مین... ببخشید انگار خواب بودین بیدارتون کردم
_مهم نیست...از بیمارستان خبری نشد؟
& راستش خیر کمیسر... تمام بیمارستان هارو زیر نظر داشتیم ولی هیچ حالت مشابهی پیدا نشد
_باشه ممنون آقای کیم
برای احتیاط شما بازم بیمارستان هارو زیر نظر داشته باشید شاید خبری شد
&چشم کمیسر
پایان تماس
یک روز گذشته ولی خبری ازش نیست
اون دختر تیر خورده بود نکنه حالش وخیم باشه؟!
نباید میرفت بیمارستان؟!
نکنه بلایی سرش اومده باشه یا حتی مرده باشه؟!
سوال های زیادی تو سرش بود که داشتن دیوونش میکردن...
ادامه دارد...
چرا حمایت ها کم شده؟🥲💔
پارت⁸
پشت میزش نشسته بود و با انگشتش به میز ضربه میزد تقه های پشت سر هم ریتمی منظم ایجاد کرده بودن که با صدای ثانیه شمار ساعت دیواری اتاق هماهنگ بود
درحال شمردن ثانیه ها بود برای رسیدن خبر از دخترک ثانیه شماری میکرد
خیلی خسته بود چند وقت بود درستو حسابی نخوابیده بود پلکاش هی روی هم میوفتادن
با تمام توانش داشت مقاومت میکرد تا خوابش نبره چشماش از خستگی خمار شده بودن
ولی تا کی میتونست مقاومت کنه؟!
سرگیجه عجیبی گرفته بود نوری که از پنجره میتابید چشماشو به درد اورده بود
صداهایی میشنید ولی هنوز خیلی خوابالود بود تا تشخیص بده صدای چیه؟!
نفسشو بیرون داد و آروم چشماشو باز کرد نور شدیدی میتابید چشماشو مالوند تا به نور عادت کنه
وقتی ویندوزش اومد بالا تازه فهمید صدای زنگ گوشیش بود که از خواب بیدارش کرد
مثل برق گرفته ها از جاش پاشد و دنبال گوشیش میگشت صدای زنگ رو دنبال کرد تا گوشیشو پیدا کنه
آقای کیم بود بدون مکث تماسو وصل کرد:
_الو(با صدای گرفته و خوابالود)
& صبح بخیر آقای مین... ببخشید انگار خواب بودین بیدارتون کردم
_مهم نیست...از بیمارستان خبری نشد؟
& راستش خیر کمیسر... تمام بیمارستان هارو زیر نظر داشتیم ولی هیچ حالت مشابهی پیدا نشد
_باشه ممنون آقای کیم
برای احتیاط شما بازم بیمارستان هارو زیر نظر داشته باشید شاید خبری شد
&چشم کمیسر
پایان تماس
یک روز گذشته ولی خبری ازش نیست
اون دختر تیر خورده بود نکنه حالش وخیم باشه؟!
نباید میرفت بیمارستان؟!
نکنه بلایی سرش اومده باشه یا حتی مرده باشه؟!
سوال های زیادی تو سرش بود که داشتن دیوونش میکردن...
ادامه دارد...
چرا حمایت ها کم شده؟🥲💔
۹.۴k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.