Part 10
Y/n pov:
توی کلاس انگلیسی نشسته بودیم و استاد داشت درس میداد
و ما هم به خوبی گوش میدادیم اوضاع داشت خوب پیش میرفت که با داد و بیداد های آقای مدیر توی سالنای دانشگاه همه ترسیدن آقای مدیر با رنگ پریده وارد کلاس شد
راوی pov:
_سریع از کلاسا برین بیرون چطوری متوجه نشدید تمام دانشگاه خالی شده همین الان برین بیرون
آقای مدیر با داد گفت و همه بچه ها سریع فرار کردن ا.ت داشت دنبال جین و کوک میگشت امروز لیسا سرما خورده بود برای همین نیومده بود دانشگاه و به آخرین جایی که به ذهنش رسید رفت
سریع در دستشویی رو باز کرد همه جا رو دود گرفته بود نمیتونست خوب ببینه یکی روی زمین افتاده بود صورت زیبایی داشت بیشتر که دقت کرد همون پسر بود! جیهوپ! سریع سمتش رفت و تکونش داد
_هی پاشو! چشماتو باز کن! هوسوک پاشو...هققق...منو تنها نزار
ا.ت با گریه و فریاد میگفت اما هوسوک چشمام بسته که جین سریع وارد دستشویی شد دست ا.ت رو گرفت و از دستشویی برد بیرون
_نه جین لطفا اون داره میمیره....هقققق...نمیتونیم تنهاش بزاریم میمیرهه
هوسوک داشت اونجا جون میداد و ا.ت نمیتونست کمکی کنه جین هم پاش پیچ خورد از پله ها افتاد پایین و بیهوش شد
ا.ت داد میزد و کمک میخواست ولی با تاریک شدن همه جا اونم بعد چند دقیقه بیهوش روی زمین افتاد
.
.
.
Y/n pov:
با خواب وحشت ناکی که چند دقیقه پیش دیده بودم از خواب پریدم نفس نفس میزدم هوا هنوز تاریک بود دستی روی چشمام کشیدم....چند لحظه مکث کردم من ا.الان داشتم گریه میکردم؟ واسه هوسوک؟ دیشب تونستم شمارشو بگیرم به تاریک بودن هوا اهمیت نمیدادم و به هوسوک که Losifer سیوش کردم زنگ زدم
(یه نکته بگم کوک ، جین و لیسا خونه جدا دارن و ا.ت الان خونه آنهاست:) )
چند تا بوق زده شد و بلخره جواب داد
H (هوسوک) Y: ا.ت
H_ Are you sickkkkk?
(ترجمه: تو مریضییی؟)
Y_هو_هوسوک هققق خوبی؟
H_من که خوبم تو خوبی؟
Y_هققق...نمیدونی...هق...چقد...ترسیدم...هققق
H_ا.ت درست بگو چی شدههه؟
Y_خ_خواب بد دیدم! هققق
H_Are you kidding me?
(ترجمه: داری با من شوخی میکنی؟🗿)
Y_بی لیاقت من بخاطر تو به همچین روزی افتادم الان تو چه کوفتی میگییی هققققق
H_باشه باشه وایسا من الان میام پیشت!
Y_با_باشه هقق
و تماس از طرف جیهوپ قطع شد
«فلش بک به دیشب خونه ا.ت»
_ا.تتتتتتتت جیغغغغغغ
_باشه بابا کرم کردیییی چته وحشییی باشه قبول میکنیم تو منو کرررر نکن!
_وییییی دل تو دلم نیستتتت
_احمقی احمق
که با باز شدن در و اومدن همه توی اتاق در حالی که ترسیده بودن ا.ت و لیسا زدن زیر خنده ، همه با پوکر ترین حالت نگاهش میکردن
............
ای جان...فوش آزاد🐢 ولی از لایکا راضی نیستم🐢
توی کلاس انگلیسی نشسته بودیم و استاد داشت درس میداد
و ما هم به خوبی گوش میدادیم اوضاع داشت خوب پیش میرفت که با داد و بیداد های آقای مدیر توی سالنای دانشگاه همه ترسیدن آقای مدیر با رنگ پریده وارد کلاس شد
راوی pov:
_سریع از کلاسا برین بیرون چطوری متوجه نشدید تمام دانشگاه خالی شده همین الان برین بیرون
آقای مدیر با داد گفت و همه بچه ها سریع فرار کردن ا.ت داشت دنبال جین و کوک میگشت امروز لیسا سرما خورده بود برای همین نیومده بود دانشگاه و به آخرین جایی که به ذهنش رسید رفت
سریع در دستشویی رو باز کرد همه جا رو دود گرفته بود نمیتونست خوب ببینه یکی روی زمین افتاده بود صورت زیبایی داشت بیشتر که دقت کرد همون پسر بود! جیهوپ! سریع سمتش رفت و تکونش داد
_هی پاشو! چشماتو باز کن! هوسوک پاشو...هققق...منو تنها نزار
ا.ت با گریه و فریاد میگفت اما هوسوک چشمام بسته که جین سریع وارد دستشویی شد دست ا.ت رو گرفت و از دستشویی برد بیرون
_نه جین لطفا اون داره میمیره....هقققق...نمیتونیم تنهاش بزاریم میمیرهه
هوسوک داشت اونجا جون میداد و ا.ت نمیتونست کمکی کنه جین هم پاش پیچ خورد از پله ها افتاد پایین و بیهوش شد
ا.ت داد میزد و کمک میخواست ولی با تاریک شدن همه جا اونم بعد چند دقیقه بیهوش روی زمین افتاد
.
.
.
Y/n pov:
با خواب وحشت ناکی که چند دقیقه پیش دیده بودم از خواب پریدم نفس نفس میزدم هوا هنوز تاریک بود دستی روی چشمام کشیدم....چند لحظه مکث کردم من ا.الان داشتم گریه میکردم؟ واسه هوسوک؟ دیشب تونستم شمارشو بگیرم به تاریک بودن هوا اهمیت نمیدادم و به هوسوک که Losifer سیوش کردم زنگ زدم
(یه نکته بگم کوک ، جین و لیسا خونه جدا دارن و ا.ت الان خونه آنهاست:) )
چند تا بوق زده شد و بلخره جواب داد
H (هوسوک) Y: ا.ت
H_ Are you sickkkkk?
(ترجمه: تو مریضییی؟)
Y_هو_هوسوک هققق خوبی؟
H_من که خوبم تو خوبی؟
Y_هققق...نمیدونی...هق...چقد...ترسیدم...هققق
H_ا.ت درست بگو چی شدههه؟
Y_خ_خواب بد دیدم! هققق
H_Are you kidding me?
(ترجمه: داری با من شوخی میکنی؟🗿)
Y_بی لیاقت من بخاطر تو به همچین روزی افتادم الان تو چه کوفتی میگییی هققققق
H_باشه باشه وایسا من الان میام پیشت!
Y_با_باشه هقق
و تماس از طرف جیهوپ قطع شد
«فلش بک به دیشب خونه ا.ت»
_ا.تتتتتتتت جیغغغغغغ
_باشه بابا کرم کردیییی چته وحشییی باشه قبول میکنیم تو منو کرررر نکن!
_وییییی دل تو دلم نیستتتت
_احمقی احمق
که با باز شدن در و اومدن همه توی اتاق در حالی که ترسیده بودن ا.ت و لیسا زدن زیر خنده ، همه با پوکر ترین حالت نگاهش میکردن
............
ای جان...فوش آزاد🐢 ولی از لایکا راضی نیستم🐢
۸.۴k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.