پروانه زخمی پارت سوم🦋✨
الکسا : صداتو بیار پایین دختره احمق فکر نکن نشنیدم که کمکش کردی مگه نگفته بودم که بهش اهمیت ندی
رزی : مادر شما چطور میتونید اینکارو بکنید اون دختر اون اون ...
الکسا : اون چی؟؟؟ ببین دخترم انقد خودتو بخاطر این چیزای بی ارزش اذیت نکن امروز پادشاه کشور همسایه قراره که برای مهمونی شام به قصر ما بیاد بجای این کارها برو و آماده شو میخوام امروز حسابی خودتو تو دل پسر بزرگ ولیعد جیمین شی جا کنی اون قطعا همسر مناسبی برای تو خواهد بود
رزی : ا اما مادر ....
الکسا (حرفشو قطع کرد) : اما و ولی نداره تا عصبی نشدم برو نهارت رو بخور و بعدش هم برو اماده شو
رزی : بله مادر
*سر میز*
الکسا : پس این دختره احمق کجاست
رزی : م مادر م من ب بهش گ گفتم که باید استراحت کنه تا خودم نهارش رو براش به اتاق ببرم
الکسا : تو چیکار کردی احمقق جیسووووو
جیسو : ب بله سرورم
الکسا : به اتاق جنی برو و بهش بگو که بیاد نهارشو بخوره
جیسو : چشم بانو
رزی : خیلی آروم گفتم اگر پادشاه بفهمه مادرم چیکار داره میکنه اونو میکشه
بیچاره جنی
جیسو : با بغض وارد اتاق شدم سعی کردم چهره سردی به خودم بگیرم در زدم
جنی : ب بیا تو
جیسو : بانو ملکه گفتن تشریف بیارید سر میز
هلن : چشم هام چهارتا شد اخه بانو رزی گفته بود که نهارشونو میاره اروم گفتم
ولی
جنی : اشاره ای بهش کردم و اروم بلند شدم و به سالن غذاخوری رفتم
رزی : مادر شما چطور میتونید اینکارو بکنید اون دختر اون اون ...
الکسا : اون چی؟؟؟ ببین دخترم انقد خودتو بخاطر این چیزای بی ارزش اذیت نکن امروز پادشاه کشور همسایه قراره که برای مهمونی شام به قصر ما بیاد بجای این کارها برو و آماده شو میخوام امروز حسابی خودتو تو دل پسر بزرگ ولیعد جیمین شی جا کنی اون قطعا همسر مناسبی برای تو خواهد بود
رزی : ا اما مادر ....
الکسا (حرفشو قطع کرد) : اما و ولی نداره تا عصبی نشدم برو نهارت رو بخور و بعدش هم برو اماده شو
رزی : بله مادر
*سر میز*
الکسا : پس این دختره احمق کجاست
رزی : م مادر م من ب بهش گ گفتم که باید استراحت کنه تا خودم نهارش رو براش به اتاق ببرم
الکسا : تو چیکار کردی احمقق جیسووووو
جیسو : ب بله سرورم
الکسا : به اتاق جنی برو و بهش بگو که بیاد نهارشو بخوره
جیسو : چشم بانو
رزی : خیلی آروم گفتم اگر پادشاه بفهمه مادرم چیکار داره میکنه اونو میکشه
بیچاره جنی
جیسو : با بغض وارد اتاق شدم سعی کردم چهره سردی به خودم بگیرم در زدم
جنی : ب بیا تو
جیسو : بانو ملکه گفتن تشریف بیارید سر میز
هلن : چشم هام چهارتا شد اخه بانو رزی گفته بود که نهارشونو میاره اروم گفتم
ولی
جنی : اشاره ای بهش کردم و اروم بلند شدم و به سالن غذاخوری رفتم
۶.۱k
۱۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.