👑💜
{رویای شیرین من}
پارت : 14
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑
ویو راوی :
صدای داد بلند و سنگینی اومد که لورن و مکس و ریچارد رو به شدت ترسوند :
- اونجا چه خبره ؟
دختری با لباس مجلسی کوتاه و مدل موهای چتری از بالای پله ها بهشون نگاه کرد .
لورن با لکنت گفت :
- خا .. نوم .. ار ... با .. ب
- چی کار می کنی؟
- اینا مزاح ...
- یک درست صحبت کن و دو اینا مهمون های من هستن لطفا باهاشون با احترام صحبت کن
لورن با حرص نگاهی به پسرا انداخت و گفت :
- چشم
- خوبه ، حالا همراهیشون کن
- چرا من؟ چرا ملورین اینکارو نکنه ، چرا اون اونجا وایستاده و داره مثل بز من و نگا می کنه؟
پی دی نیم دوان دوان اومد و درحالی که نفس نفس میزد گفت :
- من .. اومدم
جائه چپ چپ نگاش کرد :
- یکم زودتر تشریف میاوردید به جنابعالی توهین میشد؟
- چیشده مگه؟
- خدایا نارنگی شم از دست این
و رفت داخل ، پی دی نیم به اعضا نگاه کرد و دید لورن یقه جیمین رو گرفته و بعدش خودش رو صاف و صوف کرد و رفت و داد زد :
- آهای بز بزی
ملورین :
- بی تربیت باهام درست حرف بزن ، مثلا خدمتکار شخصی خانوم اربابم ها
- به درک ، برو این چغندر هارو همراهی کن
و با شتاب در و بست که داد ملورین رفت هوا :
- هوی ، چته؟
رفت پایین و تعظیم کوتاهی کرد و گفت :
- ببخشید اگر از رفتار داداشم ناراحت شدید راستش رو بخواید یخورده گند اخلاقه اما ..
تهیونگ گفت :
- اما جلوی خانم اربابتون یه موش کوچولو میشه ، درسته؟
- بله ، بفرمایید و اتاق ها رو نشونتون میدم
ملورین در و باز کرد و گفت :
- بفرمایید از این طرف
بهشون گفت که از پله ها بالا برن ، پله ها خیلی طولانی بودن که باعث شد اعضا خسته بشن که ملورین به تاب خانوادگی کنار راه پله اشاره کرد و گفت :
- میتونید روی این بشینید تا خستگی تون برطرف بشه این تاب به خاطر همین اینجاس
و اتاق های پسرا رو بهشون نشون داد و گفت :
- ما براتون لباس های مخصوص که فقط افراد سلطنتی می تونن اینا رو بپوشن رو براتون تدارک دیدیم ، همچنین انواع کف و ساعت و چمیدونم اکسسوری های مختلف براتون گذاشتیم همه تمیز و تو هستن و دقیقا سایز شما
ویو شوگا :
من و این همه خوشبختی محاله محاله محالههههه
ملورین :
- راستی آقای مین ما براتون تشک تخت رو نرم تر کردیم و کلی بالشت روی تخت گذاشتیم تا بتونید خوب استراحت کنید، از خانوم ارباب شنیدیم که شما عاشق خوابیدن هستید
- خانوم اربابتون هم غیب گویی چیزیه ، اینقدر اطلاعات رو دقیق داره؟
نامجون نیشگونم گرفت و به کره ای گفت :
- تشکر کن
ملورین شروع کرد به خندیدن و به کره ای گفت :
- نیازی نیست ، همچنین شما آقای جانگ ما یه سالن دنس بزرگ داریم که میتونید ازش استفاده کنید ، آقای کیم شما کتاب خوندن رو دوست دارید پس میتونید از کتابخونه بزرگ اینجا استفاده کنید که مملوح از آرامشه و همچنین آقای جئون ما داخل اتاقتون یه یخچال گذاشتیم و داخل این یخچال فقط شیرموز و هویج موجوده
جونگ کوک :
- راستش رو بخواید کرک ها و پشمام ریخت
ملورین لبخندی زد :
- خب میتونید استراحت کنید ، برای عصرونه صداتون می زنیم ، اگر هم دوست داشتید میتونید به سالن موسیقی سر بزنید اونجا میکروفون و پیانو و تمام ابزارهای موسیقی رو داره
نامجون :
- خیلی ممنون
- خواهش می کنم ، روز خوبی داشته باشید
آها راستی آقای مین پنجره ها کاملا بی صدا هستن و میتونید بدون هیچ سر و صدایی استراحت کنید
- ممنون
و در اتاق و بستم قبل از اینمه زر دیگه ای به ذهنش برسه .
چمدونم رو گوشه اتاق گذاشتم ، کمد های پر از لباس رو باز کردم و یه لباس راحتی انتخاب کردم و پوشیدمش و خودمو پرت کردم رو تخت و چشمامو بستم ...
ویو جیمین :
منتظر بودم اغضا برن داخل اتاق ها ، وقای همه حا خالی شد دنبال ملورین رفتم و بهش گفتم :
- ببخشید اینجا دختری رو به اسم جانگ هانا میشناسید؟
- اوه بله بله ایشونم اینجا هستن
- عضو یکی از اعضای استار گرل هستن دیگه؟
- بله بفرمایید تا اتاقش همراهیتون می کنم
- ممنون
ویو هانا :
داشتم با جائه درباره اینکه باید با جین روراست باشه حرف می زدم که در باز شد با چیزی غیر منتظره روبه رو شدم ...
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑
نکته : هانا نمیدونه جیمین عضو بی تی اسه
پارت : 14
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑
ویو راوی :
صدای داد بلند و سنگینی اومد که لورن و مکس و ریچارد رو به شدت ترسوند :
- اونجا چه خبره ؟
دختری با لباس مجلسی کوتاه و مدل موهای چتری از بالای پله ها بهشون نگاه کرد .
لورن با لکنت گفت :
- خا .. نوم .. ار ... با .. ب
- چی کار می کنی؟
- اینا مزاح ...
- یک درست صحبت کن و دو اینا مهمون های من هستن لطفا باهاشون با احترام صحبت کن
لورن با حرص نگاهی به پسرا انداخت و گفت :
- چشم
- خوبه ، حالا همراهیشون کن
- چرا من؟ چرا ملورین اینکارو نکنه ، چرا اون اونجا وایستاده و داره مثل بز من و نگا می کنه؟
پی دی نیم دوان دوان اومد و درحالی که نفس نفس میزد گفت :
- من .. اومدم
جائه چپ چپ نگاش کرد :
- یکم زودتر تشریف میاوردید به جنابعالی توهین میشد؟
- چیشده مگه؟
- خدایا نارنگی شم از دست این
و رفت داخل ، پی دی نیم به اعضا نگاه کرد و دید لورن یقه جیمین رو گرفته و بعدش خودش رو صاف و صوف کرد و رفت و داد زد :
- آهای بز بزی
ملورین :
- بی تربیت باهام درست حرف بزن ، مثلا خدمتکار شخصی خانوم اربابم ها
- به درک ، برو این چغندر هارو همراهی کن
و با شتاب در و بست که داد ملورین رفت هوا :
- هوی ، چته؟
رفت پایین و تعظیم کوتاهی کرد و گفت :
- ببخشید اگر از رفتار داداشم ناراحت شدید راستش رو بخواید یخورده گند اخلاقه اما ..
تهیونگ گفت :
- اما جلوی خانم اربابتون یه موش کوچولو میشه ، درسته؟
- بله ، بفرمایید و اتاق ها رو نشونتون میدم
ملورین در و باز کرد و گفت :
- بفرمایید از این طرف
بهشون گفت که از پله ها بالا برن ، پله ها خیلی طولانی بودن که باعث شد اعضا خسته بشن که ملورین به تاب خانوادگی کنار راه پله اشاره کرد و گفت :
- میتونید روی این بشینید تا خستگی تون برطرف بشه این تاب به خاطر همین اینجاس
و اتاق های پسرا رو بهشون نشون داد و گفت :
- ما براتون لباس های مخصوص که فقط افراد سلطنتی می تونن اینا رو بپوشن رو براتون تدارک دیدیم ، همچنین انواع کف و ساعت و چمیدونم اکسسوری های مختلف براتون گذاشتیم همه تمیز و تو هستن و دقیقا سایز شما
ویو شوگا :
من و این همه خوشبختی محاله محاله محالههههه
ملورین :
- راستی آقای مین ما براتون تشک تخت رو نرم تر کردیم و کلی بالشت روی تخت گذاشتیم تا بتونید خوب استراحت کنید، از خانوم ارباب شنیدیم که شما عاشق خوابیدن هستید
- خانوم اربابتون هم غیب گویی چیزیه ، اینقدر اطلاعات رو دقیق داره؟
نامجون نیشگونم گرفت و به کره ای گفت :
- تشکر کن
ملورین شروع کرد به خندیدن و به کره ای گفت :
- نیازی نیست ، همچنین شما آقای جانگ ما یه سالن دنس بزرگ داریم که میتونید ازش استفاده کنید ، آقای کیم شما کتاب خوندن رو دوست دارید پس میتونید از کتابخونه بزرگ اینجا استفاده کنید که مملوح از آرامشه و همچنین آقای جئون ما داخل اتاقتون یه یخچال گذاشتیم و داخل این یخچال فقط شیرموز و هویج موجوده
جونگ کوک :
- راستش رو بخواید کرک ها و پشمام ریخت
ملورین لبخندی زد :
- خب میتونید استراحت کنید ، برای عصرونه صداتون می زنیم ، اگر هم دوست داشتید میتونید به سالن موسیقی سر بزنید اونجا میکروفون و پیانو و تمام ابزارهای موسیقی رو داره
نامجون :
- خیلی ممنون
- خواهش می کنم ، روز خوبی داشته باشید
آها راستی آقای مین پنجره ها کاملا بی صدا هستن و میتونید بدون هیچ سر و صدایی استراحت کنید
- ممنون
و در اتاق و بستم قبل از اینمه زر دیگه ای به ذهنش برسه .
چمدونم رو گوشه اتاق گذاشتم ، کمد های پر از لباس رو باز کردم و یه لباس راحتی انتخاب کردم و پوشیدمش و خودمو پرت کردم رو تخت و چشمامو بستم ...
ویو جیمین :
منتظر بودم اغضا برن داخل اتاق ها ، وقای همه حا خالی شد دنبال ملورین رفتم و بهش گفتم :
- ببخشید اینجا دختری رو به اسم جانگ هانا میشناسید؟
- اوه بله بله ایشونم اینجا هستن
- عضو یکی از اعضای استار گرل هستن دیگه؟
- بله بفرمایید تا اتاقش همراهیتون می کنم
- ممنون
ویو هانا :
داشتم با جائه درباره اینکه باید با جین روراست باشه حرف می زدم که در باز شد با چیزی غیر منتظره روبه رو شدم ...
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑
نکته : هانا نمیدونه جیمین عضو بی تی اسه
۶.۵k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.