پرنده افسون شده`۳`
هردوتون میدونین برای به دست گرفتن باند باید پسر های خانواده ها از سن ۱۴ سالگی برن آموزش ببینند یا ایتالیا یا آمریکا که بیشترشون آمریکا ان ولی تعدادی استثنا بود برای اینکه خانواده ها شرکت شون ایتالیا بوده رفتن ایتالیا ولی روسیه میدونین که اونجا برای همه زهره کسی نرفته اونجا و من میخوام اولین نفر ا/ت باشه ببینیم اون بی مصرف چکارا میکنه
مینهو:اما باب....
جیهون:حرف نباشه وقتی اون دختر بدردنخور باعث شد سونهو آسیب ببینه پس باید تا جایی میتونه تاوان اینکه باعث شده جانشین باند آسیب ببینه رو بده
مینهو:بابا پس چرا هانا برای باند خانوادش نرفت؟
جبهون:چون پسر خانواده جونگکوک رفته حرفی هست؟
مینهو:یونا چی؟
جیهون:پارک جیمین برادرش رفته
اه بس کن من مجبور نیستم توضیح بدم فردا اون به درد نخور رو بفرست روسیه وقتشه یکم از خودش کار بکشه
کی میدونست که دختر ۹ ساله ما تمام مکالمه رو شنیده بوده؟
ا/ت
اون موقع این حرفا رو از بابابزرگ شنیدم خیلی ناراحت شدم اونو خیلی دوست داشتم ولی مامانم چی؟اون که همیشه میگفت دوسم داره
بابام همیشه بهم میگفت توت فرنگی من اما الان چی شده؟چرا اینجوری حرف میزنن.چرا به اوپا سونهو انقد اهمیت میدن اما من نه؟
این حرفایی بودن که تو ذهن اون دختر ۹ ساله هی تکرار و تکرار میشد
هی اون صدا ها توی ذهن دختر ۹ ساله داستان ما میچرخید که تعادلشو از دست داد و خورد به میز و صدایی که داد باعث شد همه توجه شون به اون سمت جلب بشه
وقتی از سر ا/ت خون میومد همون لحظه سونهو جیغی زد و صدای گریه از بالا اومد
همه بی اهمیت به ا/ت به بالا رفتن
تا ببینن قضیه چیه .
پرستار ناکسو:قربان سونهو مثل اینکه خواب بد دیده و غذا نمیخوره.
مینهو:اما باب....
جیهون:حرف نباشه وقتی اون دختر بدردنخور باعث شد سونهو آسیب ببینه پس باید تا جایی میتونه تاوان اینکه باعث شده جانشین باند آسیب ببینه رو بده
مینهو:بابا پس چرا هانا برای باند خانوادش نرفت؟
جبهون:چون پسر خانواده جونگکوک رفته حرفی هست؟
مینهو:یونا چی؟
جیهون:پارک جیمین برادرش رفته
اه بس کن من مجبور نیستم توضیح بدم فردا اون به درد نخور رو بفرست روسیه وقتشه یکم از خودش کار بکشه
کی میدونست که دختر ۹ ساله ما تمام مکالمه رو شنیده بوده؟
ا/ت
اون موقع این حرفا رو از بابابزرگ شنیدم خیلی ناراحت شدم اونو خیلی دوست داشتم ولی مامانم چی؟اون که همیشه میگفت دوسم داره
بابام همیشه بهم میگفت توت فرنگی من اما الان چی شده؟چرا اینجوری حرف میزنن.چرا به اوپا سونهو انقد اهمیت میدن اما من نه؟
این حرفایی بودن که تو ذهن اون دختر ۹ ساله هی تکرار و تکرار میشد
هی اون صدا ها توی ذهن دختر ۹ ساله داستان ما میچرخید که تعادلشو از دست داد و خورد به میز و صدایی که داد باعث شد همه توجه شون به اون سمت جلب بشه
وقتی از سر ا/ت خون میومد همون لحظه سونهو جیغی زد و صدای گریه از بالا اومد
همه بی اهمیت به ا/ت به بالا رفتن
تا ببینن قضیه چیه .
پرستار ناکسو:قربان سونهو مثل اینکه خواب بد دیده و غذا نمیخوره.
۱.۸k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.