29 Part
خسته چشمام رو باز کردم. چی به همین زودی صبح شد؟ قرار بود فقط نیم ساعت بخوابم. میخواستم دیشب برم بیمارستان و به تهیونگ سر بزنم. دستمو روی صورتم کشیدم.
بلند شدم، صورتمو شستم و موهام رو شونه کردم. زیادی بلند شدن.
شاید بهتره که کوتاه کنم.
لباسی تنم کردم. ( اسلاید دوم ) و رفتم بیمارستان.
...
روی صندلی نشستم و به تهیونگ که رنگ صورتش پریده بود و روی تخت دراز کشیده بود، زل زدم. لبخند زدم. تهیونگا پس چرا بیدار نمیشی؟
دلم واست تنگ شده.
آرا رو دیدم که اومد کنارم نشست.
آرا: سلام!
ا/ت: سلام
آرا: چه خبرا؟
ا/ت: خبری نیست.
آرا: راستی تونستی انتقامت رو بگیری؟
ا/ت: آرا به همین زودی که نمیتونم. زمان میبره.
آرا: آهان تا الان چطور بوده.
ا/ت: شاید بشه گفت بد نبوده.
آرا: راستی تازه یادم افتاد بهت بگم.
ا/ت: چی رو؟
آرا: یه مردی هست که چند وقت یکبار میاد به تهیونگ سر میزنه. گفتم بگم.
ا/ت: چی؟ کی؟
آرا: نمیدونم.
ا/ت: باشه. میشه دفعه بعدی که اومد، بهم خبر بدی؟
آرا: باشه حتما. من دیگه کار دارم باید برم.
ا/ت: خدافظ.
...
دلشوره گرفتم. نکنه همونه؟ میخواد چیکار بکنه؟ قصدش از این کارا چیه؟
ازجام بلند شدم و رفتم داخل حیاط بیمارستان یکم هوا بخورم.
بچه های زیادی اونجا داشتن بازی میکردن. یکیشون افتاد زمین. رفتم پیشش.
ا/ت: خوبی؟
بچه: ممنون خاله.
ا/ت: مامانت کجاست؟
بچه: نمیدونم.
ا/ت: باشه بیا پیش من.
چجوری یه بچه رو پیش این همه غریبه ول کرده؟ خب بچه گم میشه.
ا/ت: چیزی دوست داری برات بخرم؟
بچه: راستش بستنی میخوام.
ا/ت: باشه الان واست میگیرم.
بچه: ممنونننن.
...
دو ساعتی کنارم بود.
ا/ت: میگم بابات چطور؟ اون کجاست؟
بچه: احتمالا باید داخل بیمارستان باشه.
ا/ت: چون من میخوام برم به نظرت ببرمت پیش بابات؟
بچه: باشه خاله ولی نمیشه بیشتر پیشم بمونی؟
ا/ت: چرا؟
بچه: دوست دارم. خیلی مهربونی.
بغلم کرد.
ا/ت: منم همینطور. فردا هم میام باشه؟ بیا فعلا بریم.
دستشو گرفتم و رفتیم داخل بیمارستان.
بچه: خاله اون بابامه.
رفتیم سمتش.
ا/ت: سلام بچتون داخل حیاط بود. به نظرم خطرناکه برای...
هولم داد عقب.
مرد: به تو چه که دستتو به بچم میزنی. اصلا دوست دارم گم بشه.
ا/ت: ببخشید آقا ولی به نظرتون...
یه سیلی زد توی گوشم که افتادم زمین.
میخواستم بلند بشم ولی زورش بیشتر از این حرفا بود. شروع کرد به لگد زدن به شکمم.
اشکم دراومد. نه. نباید اینکارو بکنه.
ا/ت: تروخدا ولم کن.
یه نفر اومد و اونو از من جدا کرد. همون موقع از هوش رفتم.
...
لایک
❤️
بلند شدم، صورتمو شستم و موهام رو شونه کردم. زیادی بلند شدن.
شاید بهتره که کوتاه کنم.
لباسی تنم کردم. ( اسلاید دوم ) و رفتم بیمارستان.
...
روی صندلی نشستم و به تهیونگ که رنگ صورتش پریده بود و روی تخت دراز کشیده بود، زل زدم. لبخند زدم. تهیونگا پس چرا بیدار نمیشی؟
دلم واست تنگ شده.
آرا رو دیدم که اومد کنارم نشست.
آرا: سلام!
ا/ت: سلام
آرا: چه خبرا؟
ا/ت: خبری نیست.
آرا: راستی تونستی انتقامت رو بگیری؟
ا/ت: آرا به همین زودی که نمیتونم. زمان میبره.
آرا: آهان تا الان چطور بوده.
ا/ت: شاید بشه گفت بد نبوده.
آرا: راستی تازه یادم افتاد بهت بگم.
ا/ت: چی رو؟
آرا: یه مردی هست که چند وقت یکبار میاد به تهیونگ سر میزنه. گفتم بگم.
ا/ت: چی؟ کی؟
آرا: نمیدونم.
ا/ت: باشه. میشه دفعه بعدی که اومد، بهم خبر بدی؟
آرا: باشه حتما. من دیگه کار دارم باید برم.
ا/ت: خدافظ.
...
دلشوره گرفتم. نکنه همونه؟ میخواد چیکار بکنه؟ قصدش از این کارا چیه؟
ازجام بلند شدم و رفتم داخل حیاط بیمارستان یکم هوا بخورم.
بچه های زیادی اونجا داشتن بازی میکردن. یکیشون افتاد زمین. رفتم پیشش.
ا/ت: خوبی؟
بچه: ممنون خاله.
ا/ت: مامانت کجاست؟
بچه: نمیدونم.
ا/ت: باشه بیا پیش من.
چجوری یه بچه رو پیش این همه غریبه ول کرده؟ خب بچه گم میشه.
ا/ت: چیزی دوست داری برات بخرم؟
بچه: راستش بستنی میخوام.
ا/ت: باشه الان واست میگیرم.
بچه: ممنونننن.
...
دو ساعتی کنارم بود.
ا/ت: میگم بابات چطور؟ اون کجاست؟
بچه: احتمالا باید داخل بیمارستان باشه.
ا/ت: چون من میخوام برم به نظرت ببرمت پیش بابات؟
بچه: باشه خاله ولی نمیشه بیشتر پیشم بمونی؟
ا/ت: چرا؟
بچه: دوست دارم. خیلی مهربونی.
بغلم کرد.
ا/ت: منم همینطور. فردا هم میام باشه؟ بیا فعلا بریم.
دستشو گرفتم و رفتیم داخل بیمارستان.
بچه: خاله اون بابامه.
رفتیم سمتش.
ا/ت: سلام بچتون داخل حیاط بود. به نظرم خطرناکه برای...
هولم داد عقب.
مرد: به تو چه که دستتو به بچم میزنی. اصلا دوست دارم گم بشه.
ا/ت: ببخشید آقا ولی به نظرتون...
یه سیلی زد توی گوشم که افتادم زمین.
میخواستم بلند بشم ولی زورش بیشتر از این حرفا بود. شروع کرد به لگد زدن به شکمم.
اشکم دراومد. نه. نباید اینکارو بکنه.
ا/ت: تروخدا ولم کن.
یه نفر اومد و اونو از من جدا کرد. همون موقع از هوش رفتم.
...
لایک
❤️
۲۰.۱k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.