دوپارتی شوگا.
دوپارتی شوگا.
وقتی بدون اجازش رفتی بار و فکر میکردی زودتر از اون برمیگردی خونه وای وقتی میای میبینی اون زودتر اومده خونه
ویو هانا: 《ا.ت》
با هه جین حرف میزدم و حسابی هم مست کرده بودم. همینطور مشغول حرف زدن بودیم که هه جین گفت:
ههجین: امروز خیلی خوش گذشت هانا. میای فردا هم بیایم؟
هانا: متاسفم اما یونگی اجازه نمیده. امروزم بدون اجازش اومدم بار اگه بفهمه کلم رو میکنه
نگاهی به ساعت انداختم. ساعت ⁷ بود. یک ساعت دیگه یونگی میاد خونه
هانا: هه جین من باید دیگه برم نمیخوام یونگی بفهمه که من بار بودم.
هه جین: خوب حالا که یک ساعت دیگه وقت هست
هانا: تا برم خونه و یه دوش بگیرم که بوی الکل از تنم بره یک ساعت گذشته
هه جین: باشه. پس منم میرم دیگه. تو رو هم میرسونم
هانا: ممنونم
هه جین منو رسوند خونه.
آروم در رو باز که با یونگی که از عصبانیت چشم هاش سرخ شده بود و رگ های دستش بالا زده بود مواجه شدم!
ویو یونگی:
امروز زودتر رفتم خونه که هانا رو غافل گیر کنم. حتما خیلی خوشحال میشه🥰
در رو باز کردم و داد زدم و گفتم:
هانااااااا
اما جوابی نشنیدم. نکنه اتفاقی براش افتاده باشه؟؟
رفتم و کل خونه رو گشتم ولی پیداش نگردم!
به گوشیش زنگ زدم اما جواب نداد!
رفتم تو اتاق و دیدم در کمد لباسش بازه و چند تا لباس هم ریخته بیرون.پس حدسم درست بوده رفته بار!
بزار برگرده میدونم چیکارش کنم!
ویو هانا:
هانا: ی...یونگی...تو....زودتر اومدی خونه؟
یونگی: کجا بودی؟
هانا: ........
یونگی: گفتم کجا بودی؟ "عربده"
هانا: من...من....رفته بودم...ب..بار
یونگی: بدون اجازهی من؟
هانا: ب..ببخشید
یونگی: با ببخشید چیزی درست میشهه؟ "داد"
یونگی آروم آروم قدم سمتم برداشت. خیلی ترسیده بودم! که اومد نزدیکم و هلم داد که خوردم به در
و صورتش رو نزدیک گردنم آورد و بو کشید
یونگی: خیلی بوی الکل میدی! حسابی مست کردی آره؟
هانا: ........
یونگی: آره؟ "داد"
هانا: نه زیاد. یکم خوردم
یونگی: آره.معلومه!
همین الان برو تو اتاق. دلم نمیخواد قیافتو ببینم!
و خودش رفت رو کاناپه نشست که بهش گفتم:
هانا: یونگیاا.دیگه تکرار نمیشه.بهت قول میدم.
یونگی: دفعهی قبلی هم همینو گفتی. و همینطور دفعهی قبل ترش!
هانا: هه جین مجبورم کرد وگرنه نمیخواستم برم. تروخدا....منو ببخش! ایندفعه دیگه قولِ قول میدم که دیگه نرم!
یونگی: من دیگه گول تو رو نمیخوردم هانا!
هانا: یونگییی. اذیت نکن دیگه! ببخشید
وقتی بدون اجازش رفتی بار و فکر میکردی زودتر از اون برمیگردی خونه وای وقتی میای میبینی اون زودتر اومده خونه
ویو هانا: 《ا.ت》
با هه جین حرف میزدم و حسابی هم مست کرده بودم. همینطور مشغول حرف زدن بودیم که هه جین گفت:
ههجین: امروز خیلی خوش گذشت هانا. میای فردا هم بیایم؟
هانا: متاسفم اما یونگی اجازه نمیده. امروزم بدون اجازش اومدم بار اگه بفهمه کلم رو میکنه
نگاهی به ساعت انداختم. ساعت ⁷ بود. یک ساعت دیگه یونگی میاد خونه
هانا: هه جین من باید دیگه برم نمیخوام یونگی بفهمه که من بار بودم.
هه جین: خوب حالا که یک ساعت دیگه وقت هست
هانا: تا برم خونه و یه دوش بگیرم که بوی الکل از تنم بره یک ساعت گذشته
هه جین: باشه. پس منم میرم دیگه. تو رو هم میرسونم
هانا: ممنونم
هه جین منو رسوند خونه.
آروم در رو باز که با یونگی که از عصبانیت چشم هاش سرخ شده بود و رگ های دستش بالا زده بود مواجه شدم!
ویو یونگی:
امروز زودتر رفتم خونه که هانا رو غافل گیر کنم. حتما خیلی خوشحال میشه🥰
در رو باز کردم و داد زدم و گفتم:
هانااااااا
اما جوابی نشنیدم. نکنه اتفاقی براش افتاده باشه؟؟
رفتم و کل خونه رو گشتم ولی پیداش نگردم!
به گوشیش زنگ زدم اما جواب نداد!
رفتم تو اتاق و دیدم در کمد لباسش بازه و چند تا لباس هم ریخته بیرون.پس حدسم درست بوده رفته بار!
بزار برگرده میدونم چیکارش کنم!
ویو هانا:
هانا: ی...یونگی...تو....زودتر اومدی خونه؟
یونگی: کجا بودی؟
هانا: ........
یونگی: گفتم کجا بودی؟ "عربده"
هانا: من...من....رفته بودم...ب..بار
یونگی: بدون اجازهی من؟
هانا: ب..ببخشید
یونگی: با ببخشید چیزی درست میشهه؟ "داد"
یونگی آروم آروم قدم سمتم برداشت. خیلی ترسیده بودم! که اومد نزدیکم و هلم داد که خوردم به در
و صورتش رو نزدیک گردنم آورد و بو کشید
یونگی: خیلی بوی الکل میدی! حسابی مست کردی آره؟
هانا: ........
یونگی: آره؟ "داد"
هانا: نه زیاد. یکم خوردم
یونگی: آره.معلومه!
همین الان برو تو اتاق. دلم نمیخواد قیافتو ببینم!
و خودش رفت رو کاناپه نشست که بهش گفتم:
هانا: یونگیاا.دیگه تکرار نمیشه.بهت قول میدم.
یونگی: دفعهی قبلی هم همینو گفتی. و همینطور دفعهی قبل ترش!
هانا: هه جین مجبورم کرد وگرنه نمیخواستم برم. تروخدا....منو ببخش! ایندفعه دیگه قولِ قول میدم که دیگه نرم!
یونگی: من دیگه گول تو رو نمیخوردم هانا!
هانا: یونگییی. اذیت نکن دیگه! ببخشید
۱۴.۷k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.