my half brother....
خب خلاصه ی داستان
رز یه دختر ایرانی که با جئون جونگچی معروف ترین مافیای کره آشنا میشه و باهم ازدواج میکنن جونگچی یه پسر به اسم جونگ کوک داشته که رز مثل کوچولوی خودش تزش مراقبت میکرده و خیلی دوسش داشته و جونگ کوک به خاطر قولی که به رز داده همون خرگوش باقی مونده بود و رز توی تمام سالهایی که مادر جونگ کوک دو ساله بود بهش روش صحیح عشق ورزیدن به اطرافیانش و صحیح زندگی کردن حتی با اینکه قرار بود وارث مافیای پدرش بشه رو بهش یاد داد برای همین جونگ کوک در این حد با آدمای اطرافش خوبه
خلاصه حاصل عشق رز و جونگچی دختری به زیبایی ماه در آسمون میشه
ا.ت کوچولویی که برای محافظت ازش از خانواده خودش دور شد یکسال در ایران چند ماه در ترکیه و مابقی رو در کره گذروند
در این بین جونگ کوک در به در دنبال عشق قدیمیشه
زمانی که ا.ت به دنیا اومد و جونگگچی و جونگ کوک رفت بیمارستان
جونگ کوک به رز گفت : مامان من یه زن مثل خودت میخوام من واقعا دلم میخواد مامانم بچه هام زنی مثل تو فوق العاده باشه حالا چه بهتره که خونه تو هم توی رگاش باشه
من میخوام با ا.ت ازدواج کنم من تز معلممون پرسیدم ازدواج خواهر برادر ناتتی اشکالی نداره من وقتی بزرگ شدم با ا.ت ازدواج میکنم ا
تم فقط باید من رو دوست داشته باشه
و رز هن درجواب این حرفی که بارها کوک تا قبل از ناپدید شدن ا.ت میزد لبخندی کسوت تحویلش میداد
ولی امان از روزی که ا.ت برای محافظت از خودش به همراه خواهر رز به دو کشور رفتن و آخرم اومدن دوباره به کره
اون سالها کوک در کنار تمام کارهایی که برای جانشین شدنش یا. میگرفت دنبال ا.ت بود ولی دریغ از یه رد و نشونی بل کشته شدن رز و جونگچی جونگ کوک مصمم تر از قبل به دنبال تکه از وجودش گشت ولی مطمعنا عصبانیت این نوزده سال دوری رو به یه نحوی تلافی میکرد
ولی با پیدا کردنش و بردنش به زور به عمارتش تقریبا همه ی زندگیش به هم میریزه و مجبوره له دنبال عشق سرکش و شیطونش باشه
وه طی اتفاقاتی ا.ت هم دریچه ی قلبش رو به روی کوک باز میکنه
و تازه شروع زندگیشون اینجاست ...
رز یه دختر ایرانی که با جئون جونگچی معروف ترین مافیای کره آشنا میشه و باهم ازدواج میکنن جونگچی یه پسر به اسم جونگ کوک داشته که رز مثل کوچولوی خودش تزش مراقبت میکرده و خیلی دوسش داشته و جونگ کوک به خاطر قولی که به رز داده همون خرگوش باقی مونده بود و رز توی تمام سالهایی که مادر جونگ کوک دو ساله بود بهش روش صحیح عشق ورزیدن به اطرافیانش و صحیح زندگی کردن حتی با اینکه قرار بود وارث مافیای پدرش بشه رو بهش یاد داد برای همین جونگ کوک در این حد با آدمای اطرافش خوبه
خلاصه حاصل عشق رز و جونگچی دختری به زیبایی ماه در آسمون میشه
ا.ت کوچولویی که برای محافظت ازش از خانواده خودش دور شد یکسال در ایران چند ماه در ترکیه و مابقی رو در کره گذروند
در این بین جونگ کوک در به در دنبال عشق قدیمیشه
زمانی که ا.ت به دنیا اومد و جونگگچی و جونگ کوک رفت بیمارستان
جونگ کوک به رز گفت : مامان من یه زن مثل خودت میخوام من واقعا دلم میخواد مامانم بچه هام زنی مثل تو فوق العاده باشه حالا چه بهتره که خونه تو هم توی رگاش باشه
من میخوام با ا.ت ازدواج کنم من تز معلممون پرسیدم ازدواج خواهر برادر ناتتی اشکالی نداره من وقتی بزرگ شدم با ا.ت ازدواج میکنم ا
تم فقط باید من رو دوست داشته باشه
و رز هن درجواب این حرفی که بارها کوک تا قبل از ناپدید شدن ا.ت میزد لبخندی کسوت تحویلش میداد
ولی امان از روزی که ا.ت برای محافظت از خودش به همراه خواهر رز به دو کشور رفتن و آخرم اومدن دوباره به کره
اون سالها کوک در کنار تمام کارهایی که برای جانشین شدنش یا. میگرفت دنبال ا.ت بود ولی دریغ از یه رد و نشونی بل کشته شدن رز و جونگچی جونگ کوک مصمم تر از قبل به دنبال تکه از وجودش گشت ولی مطمعنا عصبانیت این نوزده سال دوری رو به یه نحوی تلافی میکرد
ولی با پیدا کردنش و بردنش به زور به عمارتش تقریبا همه ی زندگیش به هم میریزه و مجبوره له دنبال عشق سرکش و شیطونش باشه
وه طی اتفاقاتی ا.ت هم دریچه ی قلبش رو به روی کوک باز میکنه
و تازه شروع زندگیشون اینجاست ...
۱۳.۶k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.