به نام عشق
به نام عشق
PART 4*
به سقف اتاق خیره بودم نمیدونم چقدر گذشت چند دقیقه ، چند ساعت ...
که صدای زنگ گوشیم رو شنیدم وقتی گوشی رو برداشتم دیدم که منیجرمه سریع جواب دادم و بابت هیت هایی که گرفته بودم دعوام کرد جوری صحبت می کرد که انگار خودم خواستم که هیت بدن بعد گوشی رو قطع کرد. ساعت حدود ۸ شب بود واقعا زود گذشت
در اتاقم باز شد که دیدم نامجونِ اومد کنارم نشست
نامی : خوبی ؟! میدونم سوالم مسخره اس ولی خب اونا فقط یه مشت احمق هستن نباید بزاری اونا ناراحتت کنن
ملو : نامی من آخه کاری نکردم
نامی : الان شروع کردن چون ما کامبک دادیم میخوان مثلاً مارو اذیت کنن ما خیلی از این شرایط ها داشتیم و گذشتن سخته ولی میگذره
ملو : درسته
نامی : پاشو بیا شام تا جین غر غر نکرده
ملو : بریم هیونگ
________
سر میز °^°
وقتی رفتم پایین خیلی ساکت بود و این ساکت بودن ها عجیب ترین اتفاق خونه ی ما محسوب میشه و دلیلش حتما اتفاق امروز ِ خیلی پر انرژی رفتم کنارشون نشستم با تعجب نگاه میکردن
ملو : چرا غذا نمیخورید؟!
جین : داریم میخوریم ولی جدا حالت خوبه ؟
ملو : آره ، آخه مگه بار اوله هیت میگیرم مهم نیست
جیمین : بار اول نیست ولی نگرانت هستیم .
ملو : من واقعا خوبم نیازی نیست فکرتون پیشم بمونه
نامی : دو ماه مرخصی داریم
ته : هیونگ مطمئنی دو ماه ؟؟؟!
کوک : فکر کنم اشتباه شده
نامی : ما مدت زیادی درگیر کامبک و کارهای سولو و خیلی چیزای دیگه بودم و از برنامه جلو ایم و با این کامبک مون هم رکورد خودمون رو دوباره شکستیم و کمپانی بهمون این مرخصی رو داد البته به بدبختی راضی شدن
ته : آخجوووون
جیمین : خیلی خوبه
هوسوک : میتونیم با هم کلی وقت بگذرونیم
یونگی : بلاخره راحت میخوابم
ملو : این دو ماه رو چطور بگذرونیم ؟!
کوک : کسی برنامه ای داره !
نامی : قرارِ بریم جزیره ججو
هوسوک : خیلیییی خوش میگذره
جین : حالا کی باید بریم ؟
ملو : فردا چطوره ؟
یونگی : بنظرم عالیه
نامی : خب فردا راه میوفتیم
________
اتاقم °^°
داشتم وسایلم رو جمع میکردم ولی فکرم پیش اون هیت ها بود آخه چرا متوجه اینکه همیشه دارم تلاش میکنم نیستن چرا فقط هیت یعنی اگه از گروه برم درست میشه ؟؟!
آره شاید اوضاع بهتر شه . اما هدف اونا همینه بعد از منم به یکی دیگه از اعضا گیر میدن
PART 4*
به سقف اتاق خیره بودم نمیدونم چقدر گذشت چند دقیقه ، چند ساعت ...
که صدای زنگ گوشیم رو شنیدم وقتی گوشی رو برداشتم دیدم که منیجرمه سریع جواب دادم و بابت هیت هایی که گرفته بودم دعوام کرد جوری صحبت می کرد که انگار خودم خواستم که هیت بدن بعد گوشی رو قطع کرد. ساعت حدود ۸ شب بود واقعا زود گذشت
در اتاقم باز شد که دیدم نامجونِ اومد کنارم نشست
نامی : خوبی ؟! میدونم سوالم مسخره اس ولی خب اونا فقط یه مشت احمق هستن نباید بزاری اونا ناراحتت کنن
ملو : نامی من آخه کاری نکردم
نامی : الان شروع کردن چون ما کامبک دادیم میخوان مثلاً مارو اذیت کنن ما خیلی از این شرایط ها داشتیم و گذشتن سخته ولی میگذره
ملو : درسته
نامی : پاشو بیا شام تا جین غر غر نکرده
ملو : بریم هیونگ
________
سر میز °^°
وقتی رفتم پایین خیلی ساکت بود و این ساکت بودن ها عجیب ترین اتفاق خونه ی ما محسوب میشه و دلیلش حتما اتفاق امروز ِ خیلی پر انرژی رفتم کنارشون نشستم با تعجب نگاه میکردن
ملو : چرا غذا نمیخورید؟!
جین : داریم میخوریم ولی جدا حالت خوبه ؟
ملو : آره ، آخه مگه بار اوله هیت میگیرم مهم نیست
جیمین : بار اول نیست ولی نگرانت هستیم .
ملو : من واقعا خوبم نیازی نیست فکرتون پیشم بمونه
نامی : دو ماه مرخصی داریم
ته : هیونگ مطمئنی دو ماه ؟؟؟!
کوک : فکر کنم اشتباه شده
نامی : ما مدت زیادی درگیر کامبک و کارهای سولو و خیلی چیزای دیگه بودم و از برنامه جلو ایم و با این کامبک مون هم رکورد خودمون رو دوباره شکستیم و کمپانی بهمون این مرخصی رو داد البته به بدبختی راضی شدن
ته : آخجوووون
جیمین : خیلی خوبه
هوسوک : میتونیم با هم کلی وقت بگذرونیم
یونگی : بلاخره راحت میخوابم
ملو : این دو ماه رو چطور بگذرونیم ؟!
کوک : کسی برنامه ای داره !
نامی : قرارِ بریم جزیره ججو
هوسوک : خیلیییی خوش میگذره
جین : حالا کی باید بریم ؟
ملو : فردا چطوره ؟
یونگی : بنظرم عالیه
نامی : خب فردا راه میوفتیم
________
اتاقم °^°
داشتم وسایلم رو جمع میکردم ولی فکرم پیش اون هیت ها بود آخه چرا متوجه اینکه همیشه دارم تلاش میکنم نیستن چرا فقط هیت یعنی اگه از گروه برم درست میشه ؟؟!
آره شاید اوضاع بهتر شه . اما هدف اونا همینه بعد از منم به یکی دیگه از اعضا گیر میدن
۶.۲k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.