Part 28
Part 28
ا.ت ویو:
نگاه گوشیم کردم دیدم که ناشناسه پیام رو باز کردم که دیدم نوشته:
"به فکر نابودی من نباش ا.ت
میدونم که پشیمون میشی"
تمام پیام فقط دو خط بود ولی معنی و مفهومی که برام داشت اندازه چند صفحه میشد
با فکروخیال های توی سرم به خواب رفتم
"صبح"
سر حال از خواب بیدار شدم
تصمیممو گرفته بودم میخوام کیم رو نابود کنم
لباسمو پوشیدم رفتم سمت دفترم بچه هارو خبر کردم که سه سوته اومدن همین که نشستن شروع کردم
ا.ت:خب بچه ها تصمیم بر اینکه کیم و باندش رو نابود کنیم
و به هر کدوم یه کاری دادم
(پرش زمانی یه هفته بعد)
توی این یه هفته تمام تمرکزم روی نابودی کیم بود که بلاخره تموم شد و من برای همیشه نابودش کردم
ته ویو:
بعد از اون پیامی که ا.ت دادم رفتم سراغ کارام
(یه هفته بعد)
تموم باندم به دست ا.ت نابود شد ولی من کم نمیارم این تازه اولشه خانم کیم
ا.ت ویو:
(چهار سال بعد)
تقریبا چهار ساله که کیم رو نابود کردم و هیچ خبری ازش نیست و معلوم نیست داره چه نقشه ای میکشه
مثل همیشه توی دفترم بودم و درگیر کارام توی حس حال خودم بودم که در اتاق باشتاب باز شد
خونسرد نگاهمو دادم به در که کوک نفس نفس زنان وارد اتاق شد
ا.ت:چی شده؟
کوک:ا.ت......کیم.........او.....اومده
ا.ت:چی؟ کیم کجا اومده
کوک یه نفس عمیق کشید و روی کاناپه کوشه اتاق نشست
یه لیوان آب براش بردم تا حالش بیاد سره جاش
لیوان رو گرفتم سمتش که از دستم گرفت و یه نفس خورد
ا.ت:خوب درست بگو ببینم چی شده؟
کوک:ا.ت کیم با رییس مین قرار داد بسته
ا.ت:چی؟؟ قرار داد؟ در مورد چی؟
کوک:نمیدونم قرداد درمورد چیه ولی میدونم که خیلی مهمه
ا.ت:باید رییس مین رو ببینم
و بدون معطلی رفتم سمت کتم که روی چوب لباسی گذاشته بودم(گذاشتم)
و در اتاق رو باز کردم و پله هارو سریع اومدم پایین و سوار ماشینم شدم و رفتم سمت خونه رییس مین
درسته که من رییس باندم ولی هنوز بیشتر دستورات از رییس مین صادر میشه
ادامه دارد
شرط
لایک۱۰
کامنت 20
منتظرم❤
ا.ت ویو:
نگاه گوشیم کردم دیدم که ناشناسه پیام رو باز کردم که دیدم نوشته:
"به فکر نابودی من نباش ا.ت
میدونم که پشیمون میشی"
تمام پیام فقط دو خط بود ولی معنی و مفهومی که برام داشت اندازه چند صفحه میشد
با فکروخیال های توی سرم به خواب رفتم
"صبح"
سر حال از خواب بیدار شدم
تصمیممو گرفته بودم میخوام کیم رو نابود کنم
لباسمو پوشیدم رفتم سمت دفترم بچه هارو خبر کردم که سه سوته اومدن همین که نشستن شروع کردم
ا.ت:خب بچه ها تصمیم بر اینکه کیم و باندش رو نابود کنیم
و به هر کدوم یه کاری دادم
(پرش زمانی یه هفته بعد)
توی این یه هفته تمام تمرکزم روی نابودی کیم بود که بلاخره تموم شد و من برای همیشه نابودش کردم
ته ویو:
بعد از اون پیامی که ا.ت دادم رفتم سراغ کارام
(یه هفته بعد)
تموم باندم به دست ا.ت نابود شد ولی من کم نمیارم این تازه اولشه خانم کیم
ا.ت ویو:
(چهار سال بعد)
تقریبا چهار ساله که کیم رو نابود کردم و هیچ خبری ازش نیست و معلوم نیست داره چه نقشه ای میکشه
مثل همیشه توی دفترم بودم و درگیر کارام توی حس حال خودم بودم که در اتاق باشتاب باز شد
خونسرد نگاهمو دادم به در که کوک نفس نفس زنان وارد اتاق شد
ا.ت:چی شده؟
کوک:ا.ت......کیم.........او.....اومده
ا.ت:چی؟ کیم کجا اومده
کوک یه نفس عمیق کشید و روی کاناپه کوشه اتاق نشست
یه لیوان آب براش بردم تا حالش بیاد سره جاش
لیوان رو گرفتم سمتش که از دستم گرفت و یه نفس خورد
ا.ت:خوب درست بگو ببینم چی شده؟
کوک:ا.ت کیم با رییس مین قرار داد بسته
ا.ت:چی؟؟ قرار داد؟ در مورد چی؟
کوک:نمیدونم قرداد درمورد چیه ولی میدونم که خیلی مهمه
ا.ت:باید رییس مین رو ببینم
و بدون معطلی رفتم سمت کتم که روی چوب لباسی گذاشته بودم(گذاشتم)
و در اتاق رو باز کردم و پله هارو سریع اومدم پایین و سوار ماشینم شدم و رفتم سمت خونه رییس مین
درسته که من رییس باندم ولی هنوز بیشتر دستورات از رییس مین صادر میشه
ادامه دارد
شرط
لایک۱۰
کامنت 20
منتظرم❤
۳.۴k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.