عشق یا قتل پ ۱۹ ق ۴
پ ۱۹ ق ۴ : ا/ت ... تهیونگ....م.من واقعا معذرت میخوام همش تقصیر منه! نباید نباید این کار رو میکردم! نباید تصمیم میگرفتم ک مکان سیاه پوش ها رو بهش بگم! واقعا معذرت میخوام همه چی تقصیر منه !!
تهیونگ ا/ت رو تو بغلش فشرد
تهیونگ...سیسس عشقم آروم باش اونا چیزی نیست! .....الان یه راهی پیدا میکنیم و میریم! تو هم نمیخواد به چیز دیگه ای فکر کنی!
بعد بلند شدنشون یه چراغ بالا سرشون روشن شد.....و تلویزیونی ک داشت می وونگ رو نشون میداد ....
می وونگ...ببر کیم! ببر کیم در تله ی من گرفتار شد! تو ک به کسی اعتماد نداشتی چطور به جونگ کوک اعتماد کردی هان!؟
+ من میخواستم اونو داماد خودم بکنم! ولی نظرم عوض شد!
می وونگ ... چطوری؟ با به عقد درآوردن خواهر مُردتت!؟..... ولش کن ...... اینا رو میبینین؟
یه تلویزیون دیگه زیرش روشن شد......دوتاشون با دیدن اونا تعجب کردن.....
ا/ت...ج.جینهو تهیونگ اون جینهوعه! بابام!
تهیونگ....جیمین!.....نامجون! ....رو به می وونگ....چطور تونستی عوضی!
می وونگ...تو بعد اون همه ضربه به من انتظار داشتی فراموشت کنم!؟ هم ضربه هایی ک تو زدی و هم اون آقای مین!
تهیونگ....پدر من هزار مرتبه تو رو از مرگ نجات داد چطور میتونی اینطور جوابشو بدی!!!!
آقای می وونگ....اون مال اون موقع بود! الان ک پدرت نیست! .... حساب منو تو جداس!
تهیونگ....پس ا/ت چی؟،....اگه اینطوره حساب تو و آقای مین هم جداس و نمیتونی تلافی اونو از سر ا/ت در بیاری!
می وونگ ... اتفاقا میتونم عزیزم! البته چون انتقام آقای مین با یکی دیگه بود لذت اون رو از دست دادم چون مُرده.....برای همین یکی دادم یکی گرفتم آقای مین و دادم نوه شو گرفتم همین!
تهیونگ ا/ت رو تو بغلش فشرد
تهیونگ...سیسس عشقم آروم باش اونا چیزی نیست! .....الان یه راهی پیدا میکنیم و میریم! تو هم نمیخواد به چیز دیگه ای فکر کنی!
بعد بلند شدنشون یه چراغ بالا سرشون روشن شد.....و تلویزیونی ک داشت می وونگ رو نشون میداد ....
می وونگ...ببر کیم! ببر کیم در تله ی من گرفتار شد! تو ک به کسی اعتماد نداشتی چطور به جونگ کوک اعتماد کردی هان!؟
+ من میخواستم اونو داماد خودم بکنم! ولی نظرم عوض شد!
می وونگ ... چطوری؟ با به عقد درآوردن خواهر مُردتت!؟..... ولش کن ...... اینا رو میبینین؟
یه تلویزیون دیگه زیرش روشن شد......دوتاشون با دیدن اونا تعجب کردن.....
ا/ت...ج.جینهو تهیونگ اون جینهوعه! بابام!
تهیونگ....جیمین!.....نامجون! ....رو به می وونگ....چطور تونستی عوضی!
می وونگ...تو بعد اون همه ضربه به من انتظار داشتی فراموشت کنم!؟ هم ضربه هایی ک تو زدی و هم اون آقای مین!
تهیونگ....پدر من هزار مرتبه تو رو از مرگ نجات داد چطور میتونی اینطور جوابشو بدی!!!!
آقای می وونگ....اون مال اون موقع بود! الان ک پدرت نیست! .... حساب منو تو جداس!
تهیونگ....پس ا/ت چی؟،....اگه اینطوره حساب تو و آقای مین هم جداس و نمیتونی تلافی اونو از سر ا/ت در بیاری!
می وونگ ... اتفاقا میتونم عزیزم! البته چون انتقام آقای مین با یکی دیگه بود لذت اون رو از دست دادم چون مُرده.....برای همین یکی دادم یکی گرفتم آقای مین و دادم نوه شو گرفتم همین!
۵۲.۹k
۰۷ مرداد ۱۴۰۰