خانواده
پارت 29
ا/ت: مامان من با یونگ یکم میرم تو حیاط هوا بخورم
م/ک: باشه عزیزم
آنیا: میخوای منم بیام؟
ا/ت: نه ممنون :)
*
ا/ت: عشقم به نظرت بچه داداشیه یا آبجی؟
یونگ: با سر تکون داد نمیدونم *
ا/ت: الهی من فدات شم ( بغلش کردم و لپشو بوسیدم)
**
ا/ت؛ وقتی اومدم داخل همه داشتن غذا میخوردن
م/ک: ا/ت: بازم غذا میخوای؟
ا/ت: نه ممنون :)..یونگ ر آوردم تا کوک بهش غذا بده..
کوک : اینو بخور! ( با چاپستیک جلوی دهنش گرفتم)
ا/ت: عزیزم من خوردم
کوک: بخاطر من :(
ا/ت: باشه :) *
کوک: بابایی..بیا اینجا بشین ( نشوندم رو پاهام*.. به تو هم غذا بدم ( رو به یونگ)*
ب/ک: بیاید آبجو بخوریم
آنیا؛ یااا پس من و ا/ت چی
ا/ت: مننن آب انبههه میخواممم ( کیوت)
ب/ک؛ ویار کردی؟
کوک: من مطمعن نیستم ویار باشع😂 ..چون ا/ت عاشقه آب انبه اس مثل من که عاشق شیر موزم....تو کیفت هست؟
ا/ت: آرههه آخجونننن
کوک: بیا*
ا/ت: میسی..شما هم میخواید؟
پ.ب/ک: نه بخور دخترم.. نوش جونت
آنیا: پس منن
م/ک: بیا این آبجو بدون الکله میتونی بخوری ..ا/ت برای تو هم نگه داشتم
ا/ت: مرسی
ا/ت: مامان من با یونگ یکم میرم تو حیاط هوا بخورم
م/ک: باشه عزیزم
آنیا: میخوای منم بیام؟
ا/ت: نه ممنون :)
*
ا/ت: عشقم به نظرت بچه داداشیه یا آبجی؟
یونگ: با سر تکون داد نمیدونم *
ا/ت: الهی من فدات شم ( بغلش کردم و لپشو بوسیدم)
**
ا/ت؛ وقتی اومدم داخل همه داشتن غذا میخوردن
م/ک: ا/ت: بازم غذا میخوای؟
ا/ت: نه ممنون :)..یونگ ر آوردم تا کوک بهش غذا بده..
کوک : اینو بخور! ( با چاپستیک جلوی دهنش گرفتم)
ا/ت: عزیزم من خوردم
کوک: بخاطر من :(
ا/ت: باشه :) *
کوک: بابایی..بیا اینجا بشین ( نشوندم رو پاهام*.. به تو هم غذا بدم ( رو به یونگ)*
ب/ک: بیاید آبجو بخوریم
آنیا؛ یااا پس من و ا/ت چی
ا/ت: مننن آب انبههه میخواممم ( کیوت)
ب/ک؛ ویار کردی؟
کوک: من مطمعن نیستم ویار باشع😂 ..چون ا/ت عاشقه آب انبه اس مثل من که عاشق شیر موزم....تو کیفت هست؟
ا/ت: آرههه آخجونننن
کوک: بیا*
ا/ت: میسی..شما هم میخواید؟
پ.ب/ک: نه بخور دخترم.. نوش جونت
آنیا: پس منن
م/ک: بیا این آبجو بدون الکله میتونی بخوری ..ا/ت برای تو هم نگه داشتم
ا/ت: مرسی
۳۰.۷k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.