شخصیت پنهانی
شخصیت پنهانی
پارت۹
فردا صبح/
از زبان جیمین
صبح زود تر بیدار شدم چون امروز مراسم فارغالتحصیلی بود و من از فردا تو شرکت بابام شروع یه کار میکنم
هنوز برام کار دیشب سومین رو لباسش قابل درک نیست
رفتم پایین فهمیدم بله خانم از من زودتر بیدار شده و داره میره باهاش حرفی نزدم و اونم از خدا خواسته رفت نگاهم رو به جای رفتش دادم و رفتم یه قهوه خوردم
از زبان سومین/
صبح زودتر بیدار شدم و آماده شدم لباسم رو پوشیدم و پیش به سوی مدرسه چون امروز ازاد بود فرمم رو نپوشیدم
هیونجین با هانا اومد دنبالم و رفتیم مدرسه
تو ماشین حرفی نزدیم
وقتی رسیدم یونا اومد
یونا:چرا با شوشو جونت نیومدی؟
سومین :منظورت دوست پسرته دیگه اره .چون دیشب داشته تا صبح باهات چت میکرده خواب مونده
یونا:من با یه مرد متاهل چیکار دارم وااا
سومین :او ببخشید تو با مرد های نوه دار کار داری اصن یادم رفته بود ببخشید عزیژم
جیمین:تو داری چی میگی فک کردی زنم شدی میتونی بهش هر چی بگی و تهمت بزنی
سومین: اولاً تهمت نزدنم و راستش رو گفتم دوما اختیار حرف زدنم فک نکنم بعد ازدواج مال تو شده
و به سمت کلاس حرکت کردم و اون دوتا کفتری که دارن باهم دعوا میکنن رو تنها گذاشتم
یه ماه بعد/
سومین:تو این یه ماه اتفاق زیادی نیوفتاد هردو مون تو شرکت بابامون کار میکنیم و هنوز هم از هم متنفریم یونا و جیمین از هم جدا شدن و دیگه یونا نمی اد خونمون و دیگه هم دیگه رو نمی بینن
امروز با سهام دارای شرکت جلسه داریم و جیمین هم باید بیاد این جلسه مخصوص سهامدار چینی و تایلندی مونه که تو کافه ی معروف سئول برگزار میشه
توی کافه/
ب.سومین:دخترم شوهرت چرا نیومده
سومین:بابا دارم باهاش تماس میگیرم جواب نمیده
رینگ رینگ
سومین:ورت جواب نمیدی ده دقیقه ی پیگه جلسه شروع میشه
جیمین:ببخشید من نمی تونم تو این جلسه شرکت کنم یه کاری برام پیش اومده یکی از دوستای دوران راهنماییم اینجاست
سومین :باشه پس به بقیه میگم خدافظ
جیمین: خدافظ
سومین:
like:8
comment:8
لباس سومین برای جشن فارغالتحصیلی:۱
لباس سومین برای جلسه:۲
پارت۹
فردا صبح/
از زبان جیمین
صبح زود تر بیدار شدم چون امروز مراسم فارغالتحصیلی بود و من از فردا تو شرکت بابام شروع یه کار میکنم
هنوز برام کار دیشب سومین رو لباسش قابل درک نیست
رفتم پایین فهمیدم بله خانم از من زودتر بیدار شده و داره میره باهاش حرفی نزدم و اونم از خدا خواسته رفت نگاهم رو به جای رفتش دادم و رفتم یه قهوه خوردم
از زبان سومین/
صبح زودتر بیدار شدم و آماده شدم لباسم رو پوشیدم و پیش به سوی مدرسه چون امروز ازاد بود فرمم رو نپوشیدم
هیونجین با هانا اومد دنبالم و رفتیم مدرسه
تو ماشین حرفی نزدیم
وقتی رسیدم یونا اومد
یونا:چرا با شوشو جونت نیومدی؟
سومین :منظورت دوست پسرته دیگه اره .چون دیشب داشته تا صبح باهات چت میکرده خواب مونده
یونا:من با یه مرد متاهل چیکار دارم وااا
سومین :او ببخشید تو با مرد های نوه دار کار داری اصن یادم رفته بود ببخشید عزیژم
جیمین:تو داری چی میگی فک کردی زنم شدی میتونی بهش هر چی بگی و تهمت بزنی
سومین: اولاً تهمت نزدنم و راستش رو گفتم دوما اختیار حرف زدنم فک نکنم بعد ازدواج مال تو شده
و به سمت کلاس حرکت کردم و اون دوتا کفتری که دارن باهم دعوا میکنن رو تنها گذاشتم
یه ماه بعد/
سومین:تو این یه ماه اتفاق زیادی نیوفتاد هردو مون تو شرکت بابامون کار میکنیم و هنوز هم از هم متنفریم یونا و جیمین از هم جدا شدن و دیگه یونا نمی اد خونمون و دیگه هم دیگه رو نمی بینن
امروز با سهام دارای شرکت جلسه داریم و جیمین هم باید بیاد این جلسه مخصوص سهامدار چینی و تایلندی مونه که تو کافه ی معروف سئول برگزار میشه
توی کافه/
ب.سومین:دخترم شوهرت چرا نیومده
سومین:بابا دارم باهاش تماس میگیرم جواب نمیده
رینگ رینگ
سومین:ورت جواب نمیدی ده دقیقه ی پیگه جلسه شروع میشه
جیمین:ببخشید من نمی تونم تو این جلسه شرکت کنم یه کاری برام پیش اومده یکی از دوستای دوران راهنماییم اینجاست
سومین :باشه پس به بقیه میگم خدافظ
جیمین: خدافظ
سومین:
like:8
comment:8
لباس سومین برای جشن فارغالتحصیلی:۱
لباس سومین برای جلسه:۲
۲.۶k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.