وقتی فن آرت های مثبت ۱۸ هیونلیکس رو دیدی...

در حال بازی کردن با موبایلش بود که از توی اتاق خواب صدای جیغت رو شنید..
از شدت بلند بودن و بنفش بودن جیغت ترسید و سریع گوشیش رو کنار گذاشت و یک بالشت برداشت و به عنوان سپر جلوی خودش گرفت..
_ ا.تتت..زنده ای ؟
چیزی نگفتی که از روی مبل توی همون حالت بلند شد و در حالی که بالشت رو آماده باش برای هر چیزی جلوی خودش گرفته بود به سمت اتاق خواب اومد
_ سوسک دیدی ؟
به در اتاق خواب رسید و با کمک بازوش آروم آروم در رو باز کرد..
_ ا.ت..تشنج کردی ؟
به تویی که مثل این دیوونه ها نشسته بودی روی تخت و داشتی به موبایلت نگاه میکردی ، خیره شد..آروم بالشت رو پایین گرفت و چند قدم به سمت تخت اومد
_ جن زده ش‍..
+ هیوننننن...اینا چیهههه؟
جیغ زدی که بنده خدا قلبش رو از شدت ترس گرفت و بالشت توی دستش رو دوباره به همون حالت محافظتی قبلی برگردوند
_ به جون جی وای پی من از هیچ‌ گوهی نخوردم
+ منظورم تو نیستییی..اینا چیههه؟
گوشیت رو در حالی که روی تخت بودی به سمتش انداختی که اون طرف تخت روی تشک افتاد..
به گوشیت نگاهی انداخت و بعد آروم آروم به سمتش نزدیک شد و برش داشت...
البته ای کاش هرگز اون گوشی بی صاحب رو دست نمی‌زد چون دقیقا بعد از دیدن تصویر روی نمایش گر دو متر پرید و چنان جیغی زد که دیگه نگم براتون...