بردگی سر قمار پارت۱۳
تاريخ: ۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۲
موضوع: بردگی سر قمار پارت۱۳
غذا براش بردم روی میز گذاشتم داشت خودش تو اینه نگاه میکرد ایشش از خود راضی بعد از چند دقیقه اومد سمت غذا مثل همیشه نه خوشحالی نه غمگینی یا عصبانیت تو قیافش معلوم نبود یه نکا بهش کرد محکم با دس زدش زمین از ترس جیغ خفیفی کشیدم که چشمام بستم حس کردم طرفم میاد بعد یع طرف صورتم سوخت
تهیونگ=این غذا گربه بود یا سگگگگ من اشغال خورم که از اینا بهم میدی جلو سگم بریزیش عق میزنه گم میشی به نارو میگی یه غذایی برام سفارش بده فهمیدییییی
ا/ت=ب...بله ا.ر...با...ب
سری تکون داد تا اومدم برم عربده کشید
تهیونگ=مگه مننن گفتم گورتو گم کنییییی
ا/ت=ن..نه ...ا..ر..باب
تهیونگ=😈گم میشی برنج رو زمین ریخته میخوری تا ولت کنم 😹
ا/ت=اما...ار.با..ب کث..یفه
تهیونگ😠همین که گفتممممممم میتمرگیییی میخوریییییی
ا/ت=ا.رباب تورو خدا غلط کردم اشتباه بیرون ارباب جون پدر مادرتون
تهیونگ=خفته شووو پدرسگگگگگگ اسم پدر مادرم نیاررر جندههه خیابونییییی
ا/ت=😭😭😭😭ارباب
تهیونگ =خفه شووووو
که یه دفعه کمربندش در اورد پیراهنمو با یه حرکت تو تنم پاره کرد فقط لباس زیر تنم بود دستم گرفت روبه شکم پرتم کرد زمین خیلییی سرد بود که درد شدیدی تو کمرم وارد شد 💔بیشعور با کمربند محکم میزد توکمرم
هرچی التماس میکردم دس بردار نبود 😭😭😭اخر دس برداشت
که عربده کشید
تهیونگ=گمشو از اتاق بیروووون
سریع لباس پاره شدم برداشتم سریع زدم بیرون از کمر درد به زور چشمام باز نگه داشتم
به انباریی که بهم دادن که توش بخوابم رفتم خداروشکر حموم دستشویی توش بود
از درد رو تخت رو شکم خوابیدم تا دیگه هیچی نفهمیدم.....
#تهیونگ
غذارو اورد بؤش و شکلش خوب بود دیوانه کننده بود ولی نباید رپ بهش میدادم غذارو رختم زمین بعد مجبورش کردم غذارو یخوره ولی نخورد عصبی شدم لباسش تو تنش پاره کردم
زدمش دس ازش برداشتم رف بعد از نیم ساعت رفتم پایین دیدم نیست ترسیدم که فرار کرده باشه
طرف اتاقش رفتم که......
---
موضوع: بردگی سر قمار پارت۱۳
غذا براش بردم روی میز گذاشتم داشت خودش تو اینه نگاه میکرد ایشش از خود راضی بعد از چند دقیقه اومد سمت غذا مثل همیشه نه خوشحالی نه غمگینی یا عصبانیت تو قیافش معلوم نبود یه نکا بهش کرد محکم با دس زدش زمین از ترس جیغ خفیفی کشیدم که چشمام بستم حس کردم طرفم میاد بعد یع طرف صورتم سوخت
تهیونگ=این غذا گربه بود یا سگگگگ من اشغال خورم که از اینا بهم میدی جلو سگم بریزیش عق میزنه گم میشی به نارو میگی یه غذایی برام سفارش بده فهمیدییییی
ا/ت=ب...بله ا.ر...با...ب
سری تکون داد تا اومدم برم عربده کشید
تهیونگ=مگه مننن گفتم گورتو گم کنییییی
ا/ت=ن..نه ...ا..ر..باب
تهیونگ=😈گم میشی برنج رو زمین ریخته میخوری تا ولت کنم 😹
ا/ت=اما...ار.با..ب کث..یفه
تهیونگ😠همین که گفتممممممم میتمرگیییی میخوریییییی
ا/ت=ا.رباب تورو خدا غلط کردم اشتباه بیرون ارباب جون پدر مادرتون
تهیونگ=خفته شووو پدرسگگگگگگ اسم پدر مادرم نیاررر جندههه خیابونییییی
ا/ت=😭😭😭😭ارباب
تهیونگ =خفه شووووو
که یه دفعه کمربندش در اورد پیراهنمو با یه حرکت تو تنم پاره کرد فقط لباس زیر تنم بود دستم گرفت روبه شکم پرتم کرد زمین خیلییی سرد بود که درد شدیدی تو کمرم وارد شد 💔بیشعور با کمربند محکم میزد توکمرم
هرچی التماس میکردم دس بردار نبود 😭😭😭اخر دس برداشت
که عربده کشید
تهیونگ=گمشو از اتاق بیروووون
سریع لباس پاره شدم برداشتم سریع زدم بیرون از کمر درد به زور چشمام باز نگه داشتم
به انباریی که بهم دادن که توش بخوابم رفتم خداروشکر حموم دستشویی توش بود
از درد رو تخت رو شکم خوابیدم تا دیگه هیچی نفهمیدم.....
#تهیونگ
غذارو اورد بؤش و شکلش خوب بود دیوانه کننده بود ولی نباید رپ بهش میدادم غذارو رختم زمین بعد مجبورش کردم غذارو یخوره ولی نخورد عصبی شدم لباسش تو تنش پاره کردم
زدمش دس ازش برداشتم رف بعد از نیم ساعت رفتم پایین دیدم نیست ترسیدم که فرار کرده باشه
طرف اتاقش رفتم که......
---
۲۶.۸k
۱۶ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.