اینبارو گذاشتم ولی دفعه بعدی شرط نرسه نمیزارم
اینبارو گذاشتم ولی دفعه بعدی شرط نرسه نمیزارم
باباااا این ۴۷۹ تااا عضو کجاااان پس؟ 😭
پارت ۲۴
چند هفته بعد
اون دو هفته اینقدر بهشون زود گذشت که مثل دو روز بود
دیگه غروری در کار نبود و کوک خیلی خوب احساساتشو ابراز میکرد
بعد از برگشت مامان و باباشون دیگه نمیتونستن شبا تو بقل هم بخوابنو و کلی عشق بازی کنن
کوک میخواست هرچی زودتر به مامان و باباش خبر بده اما ات نمیزاشت
خب حقم داشت
صددرصد خانوادشون مخالفت میکردن اونا خواهر برادر بودن!
اما ناتنی
شب شده بود ات هرچی تو جاش غلت میخورد نمیتونست بخوابه
فقط یه چیر میخواست
بقل کوک رو (بی ناموص دلقک😂)
بالاخره دلشو به دریا زد و اروم اروم از اتاقش خارج شد و به سمت اتاق بقلی ینی اتاق کوک رفت
اروم دستگیره رو کشید پایین و وارد اتاق شد
به سمت تخت رفت اما کوک رو ندید
با صدای اب فهمید که حمومه خودش روی تخت دراز کشید و منتظر موند
بعد از ۵ مین با صدای در چشاشو باز کرد
از حموم بیرون اومد و چشمش به ات افتاد
با چشای گرد شده و لحن اروم گفت
_ ات عزیزم چرا اینجایی
هیچی نمیگفت و به اون بدن بی تقص زل زده بود مثل صاحبش بی تقص بود
کوک با یک حوله که دور کمرش بود و ففط پایین تنشو پوشونده بود رو تخت نشسته بود و منتظر جوابی از ات بود
اما اون فقط و فقط به سینه های حجیم
پوست سفیدش که بوی بهشت میدادن
موهاش که رو صورتش بود و ازش اب میچکید
سیکس پک هاش که به هات بودنش اضافه کرده بود زل زده بود!
_ ات با تویم
+ چ چی
_ به کجا نگا میکنی
+ ه هیجا
_ چرا اومدی تو اتاقم
اخمی کرد و با لحن ناراضی گفت
+ ینی دوست داری برممم
_ من اینوو نگفتم فقط منظورم این بود که مگه خودت نمیگی مامان و بابا نفهمن
+ اره اما دلم برا بقلت تنگ شده بود
_ چ چی(ذووق)
+ چیهه خووو منو بد عادت کردی نمتونم بدون بقلات بخوابم مرتیکهههه خوشگللل
_(خنده) اینو تعریف حساب کنم دیگه
+(لبخند)
_ کوک از رو تخت پاشد و سمت کمدش رفت تا شلوار بپوشه
لباس؟
نه عادت داشت با بالا تنه لخت بخوابه
حوله رو از دورش باز کرد و پایین انداخت
ات داشت از خجالت اب میشد سرشو برد زیر پتو
+ بی تربیت
_ اتتت چرا رفتی زیر پتو بهممم نگا کننن
+ چیی پس ینی دوس داری دخترا بهت نگا کنن(عصبی کیوت)
_ اتتت چقد بهت بگم تو هر دختری نیستی
من شوهر ایندتم
نمیخوای بدنمو ببینی؟
اینا فقط متعلق به توعن
تویم فقط متعلق به منی
همچیت!
+ پسس منممم از این به بعد شووهرمو خوب دید میزنممم
_(خنده) شلوار رو پوشید و روی تخت دراز کشید
طولانی شدددد
شرایط پارت بعد
۸۰ لایک
۳۵ کامنت
۵۰۰ عضو
چرااا پارت قبلی انقدر لایکش کم بود بچه ها؟ 🥺🥺🥺
باباااا این ۴۷۹ تااا عضو کجاااان پس؟ 😭
پارت ۲۴
چند هفته بعد
اون دو هفته اینقدر بهشون زود گذشت که مثل دو روز بود
دیگه غروری در کار نبود و کوک خیلی خوب احساساتشو ابراز میکرد
بعد از برگشت مامان و باباشون دیگه نمیتونستن شبا تو بقل هم بخوابنو و کلی عشق بازی کنن
کوک میخواست هرچی زودتر به مامان و باباش خبر بده اما ات نمیزاشت
خب حقم داشت
صددرصد خانوادشون مخالفت میکردن اونا خواهر برادر بودن!
اما ناتنی
شب شده بود ات هرچی تو جاش غلت میخورد نمیتونست بخوابه
فقط یه چیر میخواست
بقل کوک رو (بی ناموص دلقک😂)
بالاخره دلشو به دریا زد و اروم اروم از اتاقش خارج شد و به سمت اتاق بقلی ینی اتاق کوک رفت
اروم دستگیره رو کشید پایین و وارد اتاق شد
به سمت تخت رفت اما کوک رو ندید
با صدای اب فهمید که حمومه خودش روی تخت دراز کشید و منتظر موند
بعد از ۵ مین با صدای در چشاشو باز کرد
از حموم بیرون اومد و چشمش به ات افتاد
با چشای گرد شده و لحن اروم گفت
_ ات عزیزم چرا اینجایی
هیچی نمیگفت و به اون بدن بی تقص زل زده بود مثل صاحبش بی تقص بود
کوک با یک حوله که دور کمرش بود و ففط پایین تنشو پوشونده بود رو تخت نشسته بود و منتظر جوابی از ات بود
اما اون فقط و فقط به سینه های حجیم
پوست سفیدش که بوی بهشت میدادن
موهاش که رو صورتش بود و ازش اب میچکید
سیکس پک هاش که به هات بودنش اضافه کرده بود زل زده بود!
_ ات با تویم
+ چ چی
_ به کجا نگا میکنی
+ ه هیجا
_ چرا اومدی تو اتاقم
اخمی کرد و با لحن ناراضی گفت
+ ینی دوست داری برممم
_ من اینوو نگفتم فقط منظورم این بود که مگه خودت نمیگی مامان و بابا نفهمن
+ اره اما دلم برا بقلت تنگ شده بود
_ چ چی(ذووق)
+ چیهه خووو منو بد عادت کردی نمتونم بدون بقلات بخوابم مرتیکهههه خوشگللل
_(خنده) اینو تعریف حساب کنم دیگه
+(لبخند)
_ کوک از رو تخت پاشد و سمت کمدش رفت تا شلوار بپوشه
لباس؟
نه عادت داشت با بالا تنه لخت بخوابه
حوله رو از دورش باز کرد و پایین انداخت
ات داشت از خجالت اب میشد سرشو برد زیر پتو
+ بی تربیت
_ اتتت چرا رفتی زیر پتو بهممم نگا کننن
+ چیی پس ینی دوس داری دخترا بهت نگا کنن(عصبی کیوت)
_ اتتت چقد بهت بگم تو هر دختری نیستی
من شوهر ایندتم
نمیخوای بدنمو ببینی؟
اینا فقط متعلق به توعن
تویم فقط متعلق به منی
همچیت!
+ پسس منممم از این به بعد شووهرمو خوب دید میزنممم
_(خنده) شلوار رو پوشید و روی تخت دراز کشید
طولانی شدددد
شرایط پارت بعد
۸۰ لایک
۳۵ کامنت
۵۰۰ عضو
چرااا پارت قبلی انقدر لایکش کم بود بچه ها؟ 🥺🥺🥺
۲۰.۹k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.