دریای طوفانی🌊 پارت۷
پرش زمانی
توخونه درحال(😁😂😂😂)
نمیشد جلوی خودمو بگیرم بلند ناله میکردم
شوگا هم هردفه تند تر ضربه میزد
ازدید جیمین
دستامو باز کردن بدنم خیلی درد داشت
سرم گیج میرفت
تا یه صداهایی شنیدم ازجام بلند شدم
که محکم خوردم زمین نمیتونستم درست روی پاهام وایسم
دوباره تلاش کردم اینبار با کمک دیوار به سختی راه میرفتم
دستگیره درو کشیدم در باز بود
برام تعجب آور بود چون همیشه دروقفل میکردن
پشتش دوتا بادیگارد وایساده بودن
ولی این فکر ذهنمو خیلی درگیر کرد که
صدا هی بلند ترمیشد
نظرم جلب شد
از اتاق شوگا صدا میومد
به سختی بادیوار رفتم سمت اتاق یونگی(شوگا)
درشو خیلی آروم باز کردم
صحنه ای که دیدم برام اصلا قابل باور نبود
جیسوتو مگه نگفتی دوسم داری؟!
دوس داشتنت اینجوری بود.....\:
داشتم آروم باخودم حرف میزدم که به خودم اومدم دیدم
صورتم خیسه از اشک پسری که نمیتونست به راحتی اشکاشو دربیاره برای دختری که
هرساعت صورتش خیسه
اومدم برم که.........
ادامه داره......................
توخونه درحال(😁😂😂😂)
نمیشد جلوی خودمو بگیرم بلند ناله میکردم
شوگا هم هردفه تند تر ضربه میزد
ازدید جیمین
دستامو باز کردن بدنم خیلی درد داشت
سرم گیج میرفت
تا یه صداهایی شنیدم ازجام بلند شدم
که محکم خوردم زمین نمیتونستم درست روی پاهام وایسم
دوباره تلاش کردم اینبار با کمک دیوار به سختی راه میرفتم
دستگیره درو کشیدم در باز بود
برام تعجب آور بود چون همیشه دروقفل میکردن
پشتش دوتا بادیگارد وایساده بودن
ولی این فکر ذهنمو خیلی درگیر کرد که
صدا هی بلند ترمیشد
نظرم جلب شد
از اتاق شوگا صدا میومد
به سختی بادیوار رفتم سمت اتاق یونگی(شوگا)
درشو خیلی آروم باز کردم
صحنه ای که دیدم برام اصلا قابل باور نبود
جیسوتو مگه نگفتی دوسم داری؟!
دوس داشتنت اینجوری بود.....\:
داشتم آروم باخودم حرف میزدم که به خودم اومدم دیدم
صورتم خیسه از اشک پسری که نمیتونست به راحتی اشکاشو دربیاره برای دختری که
هرساعت صورتش خیسه
اومدم برم که.........
ادامه داره......................
۹.۴k
۱۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.