(رمان :احضار اهریمن پارت۴
(رمان:احضار اهریمن(پارت4)
«ماریا»
(با اینکه حس بدی داشتم ولی بازم دلم میخواص برگه قرمزه رو بکنم و واقعاً م کندمش ولی نمیدونستم ک این میشه بدترین اشتباه عمرم)
جک :این ... ای.. نجا چه اتفاقی داره میوفته ماریاا
(با حرف جک ب خودم اومدم داره چه اتفاقی میفه از ترس اشکم در اومد:جککک ...هق.چه اتفاقی داره میوفته... هق
جک با ترس:ماریا ن . ن. ترس درست میشه
(میتونم ترس تو چشمای جک و هس میکنم ولی اون داره بهم امید میده:جک ... تو..راس میگی
جک:قول میدم
«که یهو جک غیب شد تلپورت شد فرار نکرد🤌😂»
+:جکککککککک کجاا رفتی چی چ اتفاقی داره میوفته چشام دارن تار میشن فک.. کنم...دارم از هوش میر.
«ماریا»
(با اینکه حس بدی داشتم ولی بازم دلم میخواص برگه قرمزه رو بکنم و واقعاً م کندمش ولی نمیدونستم ک این میشه بدترین اشتباه عمرم)
جک :این ... ای.. نجا چه اتفاقی داره میوفته ماریاا
(با حرف جک ب خودم اومدم داره چه اتفاقی میفه از ترس اشکم در اومد:جککک ...هق.چه اتفاقی داره میوفته... هق
جک با ترس:ماریا ن . ن. ترس درست میشه
(میتونم ترس تو چشمای جک و هس میکنم ولی اون داره بهم امید میده:جک ... تو..راس میگی
جک:قول میدم
«که یهو جک غیب شد تلپورت شد فرار نکرد🤌😂»
+:جکککککککک کجاا رفتی چی چ اتفاقی داره میوفته چشام دارن تار میشن فک.. کنم...دارم از هوش میر.
۱.۹k
۰۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.