عشق سیاه من پارت ۸
سارینا: فک کردی من عین دختر دیگم
بعد گفتن این حرف رفتی بیرون عصابت خیلی خورد بود، نمیدونستی باید چیکار
تو فکر بودی که
محیا: سارینا نمیخوای بهم بگی چیشده
سارینا: میدونی...... از خودم خیلی متنفرم
بعد یهو میزنه زیر گریه و سرتو میزاره رو شونه محیا
محیا: چیشده دختر ، چرا اینجوری شدی؟
سارینا: در حال گریه کردن
محیا:آروم باش..... نکنه اون هیونجین باهات کاری کرده؟
سارینا:نع(با گریه)
محیا:پس چی؟
سارینا:(بیشتر میزنه زیر گریه)
محیا: گریه نکن دیگه ....منم گریم میگیره هاا
محیا اشکاشو پاک میکنه و
محیا:پاشو دختر.... اصلا عادت ندارم تو رو اینطوری ببینم
محیا : دختری که با همه در می افتاد ببین چطوری داره گریه میکنه
بعد گفتن این حرف رفتی بیرون عصابت خیلی خورد بود، نمیدونستی باید چیکار
تو فکر بودی که
محیا: سارینا نمیخوای بهم بگی چیشده
سارینا: میدونی...... از خودم خیلی متنفرم
بعد یهو میزنه زیر گریه و سرتو میزاره رو شونه محیا
محیا: چیشده دختر ، چرا اینجوری شدی؟
سارینا: در حال گریه کردن
محیا:آروم باش..... نکنه اون هیونجین باهات کاری کرده؟
سارینا:نع(با گریه)
محیا:پس چی؟
سارینا:(بیشتر میزنه زیر گریه)
محیا: گریه نکن دیگه ....منم گریم میگیره هاا
محیا اشکاشو پاک میکنه و
محیا:پاشو دختر.... اصلا عادت ندارم تو رو اینطوری ببینم
محیا : دختری که با همه در می افتاد ببین چطوری داره گریه میکنه
۴.۷k
۰۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.