حق انتخواب 32
همچنان بخواطر اون لگد درد شدیدی داشتی و با درد تهیونگو میبو*سیدی.
یهو تهیونگ اومد روت خیمه زد ک جیغ بلندی کشیدی.
ازت جدا شد.
تهیونگ:چیشد چاگیا منکه نخوابیدم روت.
ت:تهیونگ..... فکرکنم با اون لگدی ک جینا زد به دلم اون تخمکی ک توی دلم تشکیل شده بود مرده......
تهیونگ:شوخی میکنی ن؟ جینا لگد زد به دلت؟؟؟؟؟
ت:آ.... آ..... آره.
تهیونگ :پاشو بدو باید بریم بیمارستان باید آزمایش بدی...
اگ بچه از بین رفته باشه توی شکمت باید عمل کنی.
ت:ن تهیونگ هنوز 1 هفته نشده بود فقط باید بریم آزمایشگاه .
تهیونگ:میتونی راه بری؟
ت:ن........ نمیدونم
تهیونگ:بزار لباس بهت بپوشونم ....
لباس تنت کرد و بغلت کرد بردت توی سالن و رفت خودش لباس بپوشه
اومد و دوباره بغلت کرد بردت توی ماشین.
رسیدین دم بیمارستان بغلت کرد بردت داخل.
چنتا پرستار آرمی ریختن دورتون ت با اینکه حالت خوب نبود .
ت:تهیونگ منو بزار پایین به این پرستارا برس.
تهیونگ:ساکت چاگیا!
پرستارا:چ... چ... چی؟ چاگیا؟
این دختر پارتنر ه ته؟؟؟؟؟؟
2 تا از پرستارا زدن زیر گریه.
تهیونگ اهمیتی نداد و بردت سمت بخش زنان.
اونجا گزاشتت روی ی تخت و سر پرستارو صدا کرد.
سر پرستار با کمک تهیونگ تختتو برد توی بخش و بردت آزمایشگاه.
اونجا تهیونگ دستتو گرفته بود ک استرس نداشته باشی و آزمایش بدی.
آزمایش ک دادی تهیونگ غیب شد...
ندیدیش اون دور وبر.
تهیونگ رفته بود توی حیاط و به جینا زنگ میزد.
بوق...... بوق....... بوق
جینا :الو؟
تهیونگ :الو جینا میشه بیای ببینمت؟
جینا:😳آم...... خودتی تهیونگ؟
تهیونگ:اره بیا ببینمت امروز......
جینا :واقعا؟
تهیونگ:اره
جینا :باش بیا همون کافه ای که قبلا میرفتیم.
تهیونگ:ن تو بیا پارک سون جو.
جینا:باش.
خدافس
تهیونگ:خدافس
تهیونگ نیش خندی زد و به سمت آزمایشگاه پیش تو برگشت.
توک از هیچی خبر نداشتی گفتی شاید رفته دسشویی.
تهیونگ بردت خونه و خودش رفت پارک سون جو.
( پارک سون جو😂💔
اختراعی از ادمین)
اونجا جینا رو دید و رفت پیشش.
جینا:سلام
تهیونگ:سلام جینا.
یکم از گذشته حرف زدن و بعد تهیونگ لب جینا رو بوسید
جینا تهیونگو برای 3ک3 به خونش دعوت کرد و تهیونگم قبول کرد...
چطور بود؟؟؟
یهو تهیونگ اومد روت خیمه زد ک جیغ بلندی کشیدی.
ازت جدا شد.
تهیونگ:چیشد چاگیا منکه نخوابیدم روت.
ت:تهیونگ..... فکرکنم با اون لگدی ک جینا زد به دلم اون تخمکی ک توی دلم تشکیل شده بود مرده......
تهیونگ:شوخی میکنی ن؟ جینا لگد زد به دلت؟؟؟؟؟
ت:آ.... آ..... آره.
تهیونگ :پاشو بدو باید بریم بیمارستان باید آزمایش بدی...
اگ بچه از بین رفته باشه توی شکمت باید عمل کنی.
ت:ن تهیونگ هنوز 1 هفته نشده بود فقط باید بریم آزمایشگاه .
تهیونگ:میتونی راه بری؟
ت:ن........ نمیدونم
تهیونگ:بزار لباس بهت بپوشونم ....
لباس تنت کرد و بغلت کرد بردت توی سالن و رفت خودش لباس بپوشه
اومد و دوباره بغلت کرد بردت توی ماشین.
رسیدین دم بیمارستان بغلت کرد بردت داخل.
چنتا پرستار آرمی ریختن دورتون ت با اینکه حالت خوب نبود .
ت:تهیونگ منو بزار پایین به این پرستارا برس.
تهیونگ:ساکت چاگیا!
پرستارا:چ... چ... چی؟ چاگیا؟
این دختر پارتنر ه ته؟؟؟؟؟؟
2 تا از پرستارا زدن زیر گریه.
تهیونگ اهمیتی نداد و بردت سمت بخش زنان.
اونجا گزاشتت روی ی تخت و سر پرستارو صدا کرد.
سر پرستار با کمک تهیونگ تختتو برد توی بخش و بردت آزمایشگاه.
اونجا تهیونگ دستتو گرفته بود ک استرس نداشته باشی و آزمایش بدی.
آزمایش ک دادی تهیونگ غیب شد...
ندیدیش اون دور وبر.
تهیونگ رفته بود توی حیاط و به جینا زنگ میزد.
بوق...... بوق....... بوق
جینا :الو؟
تهیونگ :الو جینا میشه بیای ببینمت؟
جینا:😳آم...... خودتی تهیونگ؟
تهیونگ:اره بیا ببینمت امروز......
جینا :واقعا؟
تهیونگ:اره
جینا :باش بیا همون کافه ای که قبلا میرفتیم.
تهیونگ:ن تو بیا پارک سون جو.
جینا:باش.
خدافس
تهیونگ:خدافس
تهیونگ نیش خندی زد و به سمت آزمایشگاه پیش تو برگشت.
توک از هیچی خبر نداشتی گفتی شاید رفته دسشویی.
تهیونگ بردت خونه و خودش رفت پارک سون جو.
( پارک سون جو😂💔
اختراعی از ادمین)
اونجا جینا رو دید و رفت پیشش.
جینا:سلام
تهیونگ:سلام جینا.
یکم از گذشته حرف زدن و بعد تهیونگ لب جینا رو بوسید
جینا تهیونگو برای 3ک3 به خونش دعوت کرد و تهیونگم قبول کرد...
چطور بود؟؟؟
۱۲.۶k
۲۱ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.