رمان ماه تاریک پارت ۴۳
دنی:چابلوس؟فقط غلطشو گرفتم
صدف:باشه حالا...چی داشتی میکشیدی
دنیل:میخوای ببینیش؟
صدف:اوهوم
کامران:اِ هه چنگده حرف میزنید ببندید ببینم استاد چی میگه
صدف:کاری نکن بیام تو دهنتا....دنی ببینم چی کشیدی؟
دنی:تادااا
ویو صدف
برگانم
یعنی برگانممممم
نسخه ی سیاه سفید من بود پشماممم
صدف:منو کشیدییی
دنی: هیش اروم
صدف:دلم میخواد جیغ بکشم چیکار کنمممم
دنی:بابا اونقدرم خوب نشو فقط خطخطی کردن
صدف:خطخطیت از کل زندگی من قشنگ ترهههه
دنی:باشه دیگه هیش الان میندازتمون بیرون
صدف:باشه
بعد کلاس
صادق: صدف باید بریم خونه
صدف: چیشده؟
صادق: مامان بزرگ حالش خوب نیس
صدف: ها چیشده؟
صدف:باشه حالا...چی داشتی میکشیدی
دنیل:میخوای ببینیش؟
صدف:اوهوم
کامران:اِ هه چنگده حرف میزنید ببندید ببینم استاد چی میگه
صدف:کاری نکن بیام تو دهنتا....دنی ببینم چی کشیدی؟
دنی:تادااا
ویو صدف
برگانم
یعنی برگانممممم
نسخه ی سیاه سفید من بود پشماممم
صدف:منو کشیدییی
دنی: هیش اروم
صدف:دلم میخواد جیغ بکشم چیکار کنمممم
دنی:بابا اونقدرم خوب نشو فقط خطخطی کردن
صدف:خطخطیت از کل زندگی من قشنگ ترهههه
دنی:باشه دیگه هیش الان میندازتمون بیرون
صدف:باشه
بعد کلاس
صادق: صدف باید بریم خونه
صدف: چیشده؟
صادق: مامان بزرگ حالش خوب نیس
صدف: ها چیشده؟
۱.۳k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.