(تموم شد)چند پارتی Part.1

وی*ویو.
من از خونه مامانم و بابام برگشتم الان دارم میرم پیش.
کل زندگیم و زنم ا/ت.
الان خونه هستم وارد خونه که رفتم گفتم.
ا/ت:سلام عشقم.
وی:سلام عشقم چطوری.
ا/ت:خوبم عشقم خوبم تو چه خبرا.
وی:هیچی پیش مامانم و بابام بودم اونا واسه اینکه هنوز از ما سه تا من و جیمین و جانکوک نوه ندارن ناراحتن.
ا/ت:اره خب نمیدونم چرا بعد ۱۰ سال ما بچه نداریم ولی جیمین و جانکوک هم بچه ندارن از زناشون.
وی:ایب نداره عشقم امشب تموم میکنم کارو🤓
ا/ت:🤣🤣باشه عزیزم اصلا همین الان.
وی:واقعا.
ا/ت:اره عزیزم.
وی:باشه راستی بعد از اتاق خواب باید بریم مسافرت بریم امریکا لاس وگاس بعد ۳ ماه بر میگردیم سئول.
ا/ت:عشقم تو فوقالعاده ای من عاشق لاس وگاسم.
وی:ا/ت من فکر کردی نمیدونم😑
ا/ت:باشه عزیزم.
فعلا بیا بریم.
تیکه یکوچولی اسمات خیلی کم.
از زبون نویسنده.
رفتن تو اتاق.
تهیونگ لباساش رو دراورد و.........
ا/ت رو هل داد روی تخت.
بعدش روش خیمه زد و.
لبای ا/ت رو سفتکوبوند به لباش.
در حدی که لبای ا/ت در لحظه کبود شد............
خب دیگه بعد(۱ساعت).
کاراشون تموم شد و.
اومدن از اتاق بیرون و بعدشم.
ساک و لباساشون و همه رو جمع کرد و.
رفتن و سوار هواپیمو شخصی تهیونگ شدن.
پایان این پارت.