اشتباه ثبت نشده⁷
جونگ کوک : بگو
ات: امروز باید بریم پیش تهیونگ و جونگ کوک تا سئوال واسع اون درس طرح کنیم( همه تو پارت منتظر بودین چی بشه🤣)
کوک: اها اوکی
ات ویو
اتاقم با کوک یکی بود وسایلم رو چیدم کوک اومد داخل اتاق داشتم نگاهش میکردم یهو لباسش رو در اورد و رو تخت ولو شد من سریع چشمام رو گرفتم و گفتم
ات: لباست رو بپوششششش( کمی بلند)
جونگ کوک : اتاق خودمه
ات: اتاق منم هیت
جونگ کوک : باید به این چیزا عادت کنی
ات : پوففففف
ات ویو
هیچی دیگ لباسام رو چیدم که کوک گفت
کوک: وسایلت رو جمع کن امروز میریم خونه تهیونگ تا فردا میمونیم وسایل مدرسه هم بیار
ات : باش
ات ویو
لباسام رو برداشتم کیفم و آماده کردم جونگ کوک رفت لباساش رو پوشید منم رفتم یه لباس پوشیدم رفتیم خونه ی تهیونگ پسری خوبی بود البته از نظر من اینجوریه فک کنم
بعد نشستم ۲۵تا برگه یعنی ۱۴۵تا سئوال در اوردم بلع درست خوندین فقط من سئوال نوشتم و نه کوک نه تهیونگ و یونگی کمکم نکردن
دستم خیلی درد میکرد داشتم از درد میمردم تهیونگ و کوک داشتم گیم میزدن که تهیونگ باخت یونگی اومد جاش داشتم به بازیشون دقت میکردم که متوجه نشدم تهیونگ کی اومد کنارم نشست یهو رومو به طرف چپ کردم با دیدن تهیونگ ترسیدم میخواستم جیغ بزنم جلو دهنمو گرفت گفت
تهیونگ: هیششش ( دستشو برداشت) همه اینارو خودت نوشتی اگ کمک میخواستی خب بهم میگفتی کمکت میکردم
ات : خب تو و جون.......
کوک: اگکمک میخواست به من میگفت ( با کمی عصبانیت)
کوک : ات یه لحظه بیا تو اتاق کارت دارم
ات : باش
تو اتاق..........
خمارییییییی
بچه ها راستش اصلا بلد نیستم اسمات و مافیایی بنویسم این فیک رو خراب کردم نتونستم معذرت میخوام اگه کسی مافیایی میخواد بیاد پیوی بگه اگه چند نفر بودین این فیک رو زود تموم میکنم میریم به سراغ مافیایی🤭
راستی لایک یادتون نره میخونن لایک نمیکنن دستم درد نکنه واستون مینویسم😑😂
ات: امروز باید بریم پیش تهیونگ و جونگ کوک تا سئوال واسع اون درس طرح کنیم( همه تو پارت منتظر بودین چی بشه🤣)
کوک: اها اوکی
ات ویو
اتاقم با کوک یکی بود وسایلم رو چیدم کوک اومد داخل اتاق داشتم نگاهش میکردم یهو لباسش رو در اورد و رو تخت ولو شد من سریع چشمام رو گرفتم و گفتم
ات: لباست رو بپوششششش( کمی بلند)
جونگ کوک : اتاق خودمه
ات: اتاق منم هیت
جونگ کوک : باید به این چیزا عادت کنی
ات : پوففففف
ات ویو
هیچی دیگ لباسام رو چیدم که کوک گفت
کوک: وسایلت رو جمع کن امروز میریم خونه تهیونگ تا فردا میمونیم وسایل مدرسه هم بیار
ات : باش
ات ویو
لباسام رو برداشتم کیفم و آماده کردم جونگ کوک رفت لباساش رو پوشید منم رفتم یه لباس پوشیدم رفتیم خونه ی تهیونگ پسری خوبی بود البته از نظر من اینجوریه فک کنم
بعد نشستم ۲۵تا برگه یعنی ۱۴۵تا سئوال در اوردم بلع درست خوندین فقط من سئوال نوشتم و نه کوک نه تهیونگ و یونگی کمکم نکردن
دستم خیلی درد میکرد داشتم از درد میمردم تهیونگ و کوک داشتم گیم میزدن که تهیونگ باخت یونگی اومد جاش داشتم به بازیشون دقت میکردم که متوجه نشدم تهیونگ کی اومد کنارم نشست یهو رومو به طرف چپ کردم با دیدن تهیونگ ترسیدم میخواستم جیغ بزنم جلو دهنمو گرفت گفت
تهیونگ: هیششش ( دستشو برداشت) همه اینارو خودت نوشتی اگ کمک میخواستی خب بهم میگفتی کمکت میکردم
ات : خب تو و جون.......
کوک: اگکمک میخواست به من میگفت ( با کمی عصبانیت)
کوک : ات یه لحظه بیا تو اتاق کارت دارم
ات : باش
تو اتاق..........
خمارییییییی
بچه ها راستش اصلا بلد نیستم اسمات و مافیایی بنویسم این فیک رو خراب کردم نتونستم معذرت میخوام اگه کسی مافیایی میخواد بیاد پیوی بگه اگه چند نفر بودین این فیک رو زود تموم میکنم میریم به سراغ مافیایی🤭
راستی لایک یادتون نره میخونن لایک نمیکنن دستم درد نکنه واستون مینویسم😑😂
۱۱.۵k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.