کوک من p25
وی : باش
کوک ویو
رفتیم تو و دیدیم هفت تا اتاق داره و باید بریم تو این اتاق ها و معما هارو حل میکردیم و دیدم یهو میا و تهیونگ رفتن تو یدونه از اتاق ها برای همین به ات گفتم
کوک: بیا ما هم بریم این یکی اتاق
ات: باش(با حالت ترسیده)
ات ویو
با کوک رفتیم تو اتاق و شروع کردیم به گشتن تو اتاق تا بتونیم یه رمز پیدا کنیم ، یسری چیزای ترسناک اونجا بود مثل تابوت و گاوصندوقی که از تار عنکبوت پر شده بود که یهو جونگ کوک گفت
کوک: من میرم گاوصندوق رو چک کنم تو هم برو تابوت رو چک کن
ات: نمیشه خودت دو تاشو چک کنی
کوک: نکنه ترسیدی
ات: نه ، خودم چک میکنم
آروم آروم رفتم سمت تابوت و دستمو گذاشتم رو دست گیرش و یهو در رو باز کردم و با چیزی که دیدم خشکم زد
کوک ویو
داشتم رمز گاوصندوق رو میزدم تا باز بشه و یهو دیدم ات جیغ بلندی زد و رو زمین افتاده و گریه میکنه
کوک: چی شده(با صدای بلند و نگران)
ات: او...اون اون یه آدم مردس
تا نگاه کردم دیدم یه عروسک که هم قد و هم شکل انسان بود با سر خونی توی تابوت بود
کوک:(خنده ی بلند)
ات: چرااااا میخندی
کوک: اون یه عروسکه
ات: چیییی
ات ویو
وقتی نگاه کردم دیدم بله من بخاطر یه عروسک ترسیدمو گریه کردم و آبروم جلوی کوک رفت
ات: اممممم خب چیزه .... یکم ترسناک بود
کوک:(خنده)
کوک: ولش کن بیا بریم بیرون
ات: باشه
به زبان نویسنده 🤍
ات و کوک رفتن به سمت در و تا خواستن در رو باز کنم دیدن در قفله و باز نمیشه و چشمشون خورد به کاغذ بغل در
↓↓نوشته ی توی کاغذ↓↓
__________________________
[معما را حل کنید تا در باز شود]
__________________________
ات: حالا چیکار کنیم
کوک: باید معما رو حل کنیم
ات: میشه تو همه جارو بگردی
کوک:مگه ترسیدی؟
ات: نه فقط دیگه نمیخوام بگردم
کوک: باشه ترسو خانم
ات: من ترسو نیستم
کوک: باش
کوک: پس من میرم گاوصندوق رو باز کنم
ات: باشه
ات ویو
آروم پشت کوک راه افتادم تا بریم گاوصندوق رو باز کنیم
کوک داشت فکر میکرد رمز گاوصندوق چیه که یهو یادم افتاد به یه رمزی
ات: ۲۰۱۳
کوک: چی
ات: رمزش ۲۰۱۳
کوک رمز رو زد و باز شد
کوک : تو از کجا میدونستی
ات: چون سالی که که اینجا افتتاح شد سال ۲۰۱۳ بود و همچنین سالی که شما ها معروف شدین
کوک: اطلاعاتت بالاست
ات: خب بیا اوشو چک کن
کوک: باشه
کوک آروم دستشو کرد تو گاوصندوق و گفت
کوک: یه کارت پیدا کردم
ات: شاید کارتی که در رو باز میکنه باشه
کوک: اما در جایی واسه ی کارت نداره
که یهو چشممون افتاد به عروسک داخل تابوت
کوک: اون عروسک یه جای کارت رو پیشونیش داره
با کوک رفتیم پیش عروسک و کوک کارت رو فرو کرد تو پیشونی عروسک و یهو دیدیم که
...................
ادامه دارد💙🙃
کوک ویو
رفتیم تو و دیدیم هفت تا اتاق داره و باید بریم تو این اتاق ها و معما هارو حل میکردیم و دیدم یهو میا و تهیونگ رفتن تو یدونه از اتاق ها برای همین به ات گفتم
کوک: بیا ما هم بریم این یکی اتاق
ات: باش(با حالت ترسیده)
ات ویو
با کوک رفتیم تو اتاق و شروع کردیم به گشتن تو اتاق تا بتونیم یه رمز پیدا کنیم ، یسری چیزای ترسناک اونجا بود مثل تابوت و گاوصندوقی که از تار عنکبوت پر شده بود که یهو جونگ کوک گفت
کوک: من میرم گاوصندوق رو چک کنم تو هم برو تابوت رو چک کن
ات: نمیشه خودت دو تاشو چک کنی
کوک: نکنه ترسیدی
ات: نه ، خودم چک میکنم
آروم آروم رفتم سمت تابوت و دستمو گذاشتم رو دست گیرش و یهو در رو باز کردم و با چیزی که دیدم خشکم زد
کوک ویو
داشتم رمز گاوصندوق رو میزدم تا باز بشه و یهو دیدم ات جیغ بلندی زد و رو زمین افتاده و گریه میکنه
کوک: چی شده(با صدای بلند و نگران)
ات: او...اون اون یه آدم مردس
تا نگاه کردم دیدم یه عروسک که هم قد و هم شکل انسان بود با سر خونی توی تابوت بود
کوک:(خنده ی بلند)
ات: چرااااا میخندی
کوک: اون یه عروسکه
ات: چیییی
ات ویو
وقتی نگاه کردم دیدم بله من بخاطر یه عروسک ترسیدمو گریه کردم و آبروم جلوی کوک رفت
ات: اممممم خب چیزه .... یکم ترسناک بود
کوک:(خنده)
کوک: ولش کن بیا بریم بیرون
ات: باشه
به زبان نویسنده 🤍
ات و کوک رفتن به سمت در و تا خواستن در رو باز کنم دیدن در قفله و باز نمیشه و چشمشون خورد به کاغذ بغل در
↓↓نوشته ی توی کاغذ↓↓
__________________________
[معما را حل کنید تا در باز شود]
__________________________
ات: حالا چیکار کنیم
کوک: باید معما رو حل کنیم
ات: میشه تو همه جارو بگردی
کوک:مگه ترسیدی؟
ات: نه فقط دیگه نمیخوام بگردم
کوک: باشه ترسو خانم
ات: من ترسو نیستم
کوک: باش
کوک: پس من میرم گاوصندوق رو باز کنم
ات: باشه
ات ویو
آروم پشت کوک راه افتادم تا بریم گاوصندوق رو باز کنیم
کوک داشت فکر میکرد رمز گاوصندوق چیه که یهو یادم افتاد به یه رمزی
ات: ۲۰۱۳
کوک: چی
ات: رمزش ۲۰۱۳
کوک رمز رو زد و باز شد
کوک : تو از کجا میدونستی
ات: چون سالی که که اینجا افتتاح شد سال ۲۰۱۳ بود و همچنین سالی که شما ها معروف شدین
کوک: اطلاعاتت بالاست
ات: خب بیا اوشو چک کن
کوک: باشه
کوک آروم دستشو کرد تو گاوصندوق و گفت
کوک: یه کارت پیدا کردم
ات: شاید کارتی که در رو باز میکنه باشه
کوک: اما در جایی واسه ی کارت نداره
که یهو چشممون افتاد به عروسک داخل تابوت
کوک: اون عروسک یه جای کارت رو پیشونیش داره
با کوک رفتیم پیش عروسک و کوک کارت رو فرو کرد تو پیشونی عروسک و یهو دیدیم که
...................
ادامه دارد💙🙃
۱۰.۰k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.