part 42
#part_42
#فرار
ظاهرمو درست میکرد گفت
- حواست باشه دیگه ها نقشتون خراب نشه توکه میدونم تو هنر بازیگری هری پاترو میزاری تو جیبت ولی به پا از ارسلان شوکه نشی که خیلی تابلو میشه
یه چشمکم زد اومدم بگم منظورش چیه که با صدای یه خانم مسن جد بر جد اندردرون عمم تو گور لرزید (چی؟؟؟؟!)
دیاناعم نه گذاشت نه برداشت دستمو عین کش تنبون کشید سمت درو بلند گفت
- سسلام مجدد اینم عروسک ما نیکا از الان بگم مهره مار داره هااااا
منو میگی ؟؟کلا تو هنگ به سر میبردم که با حرف ارسلان کلا رفتم تو کما !!
- سلام عسلم چطوری خانومی ؟؟
منم دیدم عین مجسمه زل زدن به من مثه اینکه باید شروع کرد بله نیکا وارد میشود با ذوق ساختگی لبخند نازی زدم و گفتم
-سلامم خوب هستید خانم کاشی؟خیلی دوس داشتم ببینمتون منو ارسلان خیلی منتظر بودیم خوش اومدید
وااای که قیافه ی ارسلان و دیانا دیدن داشت !
عوامل پشت صحنه لطفا فک ارسلانو جمع کنین رو زمین کثیف نشه سعی میکردم کلا به قیافه ی مضحک و خنده دار دیانا و ارسلان نگاه نکنم چشماشون از تعجب گرد شده بود
الان مثلا انتظار داشتن هول کنم خراب شه بعد کل کاسه کوزه ها رو تنهایی بشکنن سر من والا به من چه که نقشه بهم خورد ننش از ذوق تا اینجا پرواز کرد الان یه نیکایی نشونشون بدم کف کنن هنوز نیکارپ نشناختین مامانشم که پشتش به اونا بود و زل زده بود به من منم با لبخند نگاش
میکردم که یهو با ذوق و خیلی باکلاس کشیدم تو ب*غ*لشو اروم فشارم داد منم لبخند کجی زدموب*غ*لش کردم خیلی مهربون بود به ارسلان با این اخلاق سگش نمیخورد این مامانش باشه با خوشحالی گفت
#فرار
ظاهرمو درست میکرد گفت
- حواست باشه دیگه ها نقشتون خراب نشه توکه میدونم تو هنر بازیگری هری پاترو میزاری تو جیبت ولی به پا از ارسلان شوکه نشی که خیلی تابلو میشه
یه چشمکم زد اومدم بگم منظورش چیه که با صدای یه خانم مسن جد بر جد اندردرون عمم تو گور لرزید (چی؟؟؟؟!)
دیاناعم نه گذاشت نه برداشت دستمو عین کش تنبون کشید سمت درو بلند گفت
- سسلام مجدد اینم عروسک ما نیکا از الان بگم مهره مار داره هااااا
منو میگی ؟؟کلا تو هنگ به سر میبردم که با حرف ارسلان کلا رفتم تو کما !!
- سلام عسلم چطوری خانومی ؟؟
منم دیدم عین مجسمه زل زدن به من مثه اینکه باید شروع کرد بله نیکا وارد میشود با ذوق ساختگی لبخند نازی زدم و گفتم
-سلامم خوب هستید خانم کاشی؟خیلی دوس داشتم ببینمتون منو ارسلان خیلی منتظر بودیم خوش اومدید
وااای که قیافه ی ارسلان و دیانا دیدن داشت !
عوامل پشت صحنه لطفا فک ارسلانو جمع کنین رو زمین کثیف نشه سعی میکردم کلا به قیافه ی مضحک و خنده دار دیانا و ارسلان نگاه نکنم چشماشون از تعجب گرد شده بود
الان مثلا انتظار داشتن هول کنم خراب شه بعد کل کاسه کوزه ها رو تنهایی بشکنن سر من والا به من چه که نقشه بهم خورد ننش از ذوق تا اینجا پرواز کرد الان یه نیکایی نشونشون بدم کف کنن هنوز نیکارپ نشناختین مامانشم که پشتش به اونا بود و زل زده بود به من منم با لبخند نگاش
میکردم که یهو با ذوق و خیلی باکلاس کشیدم تو ب*غ*لشو اروم فشارم داد منم لبخند کجی زدموب*غ*لش کردم خیلی مهربون بود به ارسلان با این اخلاق سگش نمیخورد این مامانش باشه با خوشحالی گفت
۲.۵k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.