Part:42

Part:42
دستاشو گذاشت رو پهلوش و نوازش وار رو پهلوش میکشید بعد از پنج پیقه از هم جدا شدن
٪بیب نمیخام بیشتر از این پیش بریم ممکنه قبل از ازدواج بهت آسیبی بزنم(خمار)
$بزنی نزنی من مال تو میشم(خمار)
کوک سرشو تو گردن یونا برد و ریز ریز مارک میکرد‌ و یونا ناله های ریزی از سر درد و لذت میکرد هردوتاشون تحریک شده بودن ولی جلوی خودشونو گرفتن و از هم جدا شدن
٪بریم پایین دیگه
$بریم
کوک ویو*
خیلی تحریک شده بودم در حدی که هر لحظه حس میکردم دیkم الان میترکه خیلی جلوی خودمو گرفتم که قبل از عروسی کاری نکنم من مطمعن بودم اون دخترو میگیرم من ازش دست نمیکشم لباسامو درست کردم لبام سرخ شده بود و صورتم قرمز
٪یونا تو برو من حالم خوب نیست
$چیزی ش..(نگاهش افتاد به دیk کوک که دیگه نزدیک بود شلوار رو جر بده)اره تو...تو یه دوش آب سرد بگیر و بیا پایین
و بعد از گفتن این جمله سریع از اتاق رفت بیرون
یونا ویو*
هاک بر سرم من زیر اون جر میخورم خدا میدونه زیر شلوار چجوریه اههه این چیزا چیه بهشون فک میکنم ایشش ولکنن ولی ولی ناموسن دیk بزرگی دارههه من جر میخورممم زیرشش صددرصد گردنمو پوشوندم و رفتم پایین سعی کردم ضایع نباشمم
+کوک کجاست؟
$عامم رفت یه دوش بگیره
-الان؟
$اره دیگه من چمیدونم(خودشو زد به کوچه علی چپ)
+باشه...راستی چرا لبات سرخه؟
-گردنشم قرمز شده..نکنههه
$نههههه بخدا یه کیس ساده بود همین...(دستشو گذاشت رو دهنش)*تو ذهنش*خاک تو یرت دختر این حرف چیبود زدی اه ریدی*