سناریو توکیو رنجرز پارت ۳
《موضوع:شما داشتید موهاتونو اتو میکشیدید که یه دفعه اتو مو از دستتون در میره و میخوره به گردنتون و کبود میشه یعد شما با اونا میرید بیرون چون لباستون یقش گشاد بود کارکتر هام فکر میکن کسی با شما اهم اهم》
در خواستی برا چالش
اول لایک کنید بعد بخونید
+اون
-شما
هانما
+به به
-چه چه
+ا.تتتتتتتت این چیه رو گردن اتتتتت
-وای ترسیدم...این؟*توضیح دادن موضوع* حلا چقدم برات مهم بود...
+اره برام مهم هست چون میخواستم ببینم اگه کس دیگه ای دیشب باهات بوده باشه اول استخون هاش رو خورد کنم بعد برم کیساکی رو حامله کنم
-ای جانننن...هانما خم میشی؟
+چرا؟
+میخوام...فیس تو فیس بشیم بغل ات کنم
هانما خم شو و ا.ت اونو بغل کرد
اما...ناگهان مانند گربه که هیچ صگ گردن هانما رو گاز گرفت و صدای داد هانما تا در ورودی بهشت رفت
ایزانا
+واییی ا.ت این چیه
-واییییییییییی ا.ت این چیه*اداشو در اوردی*
+ا.ت خفه شو جواب پادشاه رو بده
-اگه واست مهم بود اجازه نمیدادی خودمو با اتو مو بسوزونم
+ا.ت خانم من قربونت برم عزیز من ببخشید...من فک کردم...
-میدونم ایزانا...میدونم...اشکال نداره
+م...مرسی
-الاننننن میگی مرسییییی؟
+خووو چی بگمم؟
-بگو خاک تو سر من
+یعنی من غلط کردم تو رو عروس خودم گرفتم
کاکوچو
+ا.ت اون چیه؟
-این؟...خودمو با اتو مو سوزوندم
+ناراحت شده دردم امد
-من درد رو کشیدم این میگه من دردم امد🗿
الحمدلله که تو اون ایزانا رسما دیوانهههههه هستید دیوانه
ران
ران مو های ا.ترو کشید:اوننن چیههه هانننن
ا.ت ترسیده:چی این کبودی؟
ران با اصبانیت:آره هموننننن
*ا.ت همه ماجرا رو تعریف کرد*
+اوه...ببخشید...جبران میکنم
ا.ت دستای ران رو گرفت که یه دونه لا پایی بهش بزنه:اممم...دلم نمیاد...
ا.ت ران رو ول کرد زیبا ترین لبخند اش رو زد و یه دونه خوابوند در گوش ران
-چرا منو زدی هاننننن مرتیکه خارک&*#@
ریندو:بی برادر شدم...اصلا تبریککک
ریندو
تو خونه ران بودین و ران رفته بود بیرون که ریندو تورو بین خودش و دیوار قفل کرد
+اون چیه؟...کبودی رو میگم...
ا.ت ترسیده: چی...این؟با اتو مو خودمو موقع صاف کردن موهام سوزوندم
+خوب...حلا حاضری یه کیس درست حسابی بریم؟
-چرا که نه مستر
خلاصه موقع کیس این قد به تو و دیوار فشار آورد که دیوار ترک خورد رفت تو و لبای تو هم کبود شد
در همین هین حضرت عزرائیل...چیزه ران وارد خونه میشه و این وضعیت رو میبینه
*تو و ریندو جلو ران چهار زانو نشستید*
ران:یا پول خسارت رو همین الان میدید یا الان هر دوتاتون باید بهم بدید
[دیگه این که بهش دادید یا نه بستگی به موجودی حسابتون داره🤡💔]
یوری:تنها کاری که فقط از دست من برمیاد اینه که ران رو راضی کنم فقط ریندو بهش بده😃
ریندو:🗿💔
یوری:برای تصور بهتر استایل دو را مشاهده بفرمایید
یوری: به خدا اگه گزارش کنید واستون کوفتم نمینویسم
اگه پارت بعد میخوای لایک کن و کامنت بزار
در خواستی برا چالش
اول لایک کنید بعد بخونید
+اون
-شما
هانما
+به به
-چه چه
+ا.تتتتتتتت این چیه رو گردن اتتتتت
-وای ترسیدم...این؟*توضیح دادن موضوع* حلا چقدم برات مهم بود...
+اره برام مهم هست چون میخواستم ببینم اگه کس دیگه ای دیشب باهات بوده باشه اول استخون هاش رو خورد کنم بعد برم کیساکی رو حامله کنم
-ای جانننن...هانما خم میشی؟
+چرا؟
+میخوام...فیس تو فیس بشیم بغل ات کنم
هانما خم شو و ا.ت اونو بغل کرد
اما...ناگهان مانند گربه که هیچ صگ گردن هانما رو گاز گرفت و صدای داد هانما تا در ورودی بهشت رفت
ایزانا
+واییی ا.ت این چیه
-واییییییییییی ا.ت این چیه*اداشو در اوردی*
+ا.ت خفه شو جواب پادشاه رو بده
-اگه واست مهم بود اجازه نمیدادی خودمو با اتو مو بسوزونم
+ا.ت خانم من قربونت برم عزیز من ببخشید...من فک کردم...
-میدونم ایزانا...میدونم...اشکال نداره
+م...مرسی
-الاننننن میگی مرسییییی؟
+خووو چی بگمم؟
-بگو خاک تو سر من
+یعنی من غلط کردم تو رو عروس خودم گرفتم
کاکوچو
+ا.ت اون چیه؟
-این؟...خودمو با اتو مو سوزوندم
+ناراحت شده دردم امد
-من درد رو کشیدم این میگه من دردم امد🗿
الحمدلله که تو اون ایزانا رسما دیوانهههههه هستید دیوانه
ران
ران مو های ا.ترو کشید:اوننن چیههه هانننن
ا.ت ترسیده:چی این کبودی؟
ران با اصبانیت:آره هموننننن
*ا.ت همه ماجرا رو تعریف کرد*
+اوه...ببخشید...جبران میکنم
ا.ت دستای ران رو گرفت که یه دونه لا پایی بهش بزنه:اممم...دلم نمیاد...
ا.ت ران رو ول کرد زیبا ترین لبخند اش رو زد و یه دونه خوابوند در گوش ران
-چرا منو زدی هاننننن مرتیکه خارک&*#@
ریندو:بی برادر شدم...اصلا تبریککک
ریندو
تو خونه ران بودین و ران رفته بود بیرون که ریندو تورو بین خودش و دیوار قفل کرد
+اون چیه؟...کبودی رو میگم...
ا.ت ترسیده: چی...این؟با اتو مو خودمو موقع صاف کردن موهام سوزوندم
+خوب...حلا حاضری یه کیس درست حسابی بریم؟
-چرا که نه مستر
خلاصه موقع کیس این قد به تو و دیوار فشار آورد که دیوار ترک خورد رفت تو و لبای تو هم کبود شد
در همین هین حضرت عزرائیل...چیزه ران وارد خونه میشه و این وضعیت رو میبینه
*تو و ریندو جلو ران چهار زانو نشستید*
ران:یا پول خسارت رو همین الان میدید یا الان هر دوتاتون باید بهم بدید
[دیگه این که بهش دادید یا نه بستگی به موجودی حسابتون داره🤡💔]
یوری:تنها کاری که فقط از دست من برمیاد اینه که ران رو راضی کنم فقط ریندو بهش بده😃
ریندو:🗿💔
یوری:برای تصور بهتر استایل دو را مشاهده بفرمایید
یوری: به خدا اگه گزارش کنید واستون کوفتم نمینویسم
اگه پارت بعد میخوای لایک کن و کامنت بزار
۱.۶k
۰۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.