پارت ششم دوباره عاشقی
و گفتم باشه مامان ومامانم از اتاقم رفت بیرون و من رو تخت دارز کشیدم و خوابیدم و فردا صبح آماده شدم و رفتم مدرسه که شوگا رو دیدم و رفتم سمتش (علامت شوگا /)
+سلام شوگا
/سلام ات میدونی چیشده
+نه چیشده مگه ؟
/ همه تو مدرسه خبر پخش شده درمورد این پسر جدیده آمریکایی که قراره بیاد مدرسه ما
+ کی میخواد بیاد؟
/ امروز قراره بیاد
که وقتی شوگا این حرف رو زد در سالن باز شد و یک پسر قد بلند با موهای مشکی که جلوی صورتش بودن و با چشای آبی وارد شد که ناگهان شوگا گفت
/فکر کنم خودشه
و وقتی داشت میو مد قیافش آشنا بود صبر کن این همون پسره بود که اون روز پیش کوان بود یعنی با کوان دوسته همینطور که تو فکر بودم زنگ خورد و رفتیم سر کلاس
ویو تهیونگ
امروز قرار بود برم اون مدرسه که تازه انتقالی شده بودم وقتی راننده منو رسوند مدرسه وقتی رفتم تو مدرسه و وارد سالن آنجا شدم ات رو دیدم که موهای کوتاه مشکی اش دورش بود و چشمای آبی اش که همرنگ دریا بودن همینطور تو چشاش غرق شده بودم که یهو یه پسره رو کنارش دیدم و حالم گرفته شد یعنی اون کیه دوست پسرشه و اینکه از این تعجب کردم اون هم تو همین مدرسه درس میخونه که در فکر بودم که زنگ خورد و رفتم سر کلاس و دوباره ات رو دیدم یعنی اون هم تو کلاسه منه وقتی این رو فهمیدم تعجب کردم و همه صندلی ها پر بود جز کنار ات و رفتم و کنار اون نشستم
ویو ات
رفتم سر کلاس که دوباره اون رو دیدم یعنی اون همکلاسی منه که دیدم ناگهان به سمت من اومد و کنارم نشست و از اول تا آخر زنگ بهم زل زده بود
و وقتی زنگ خورد
+سلام شوگا
/سلام ات میدونی چیشده
+نه چیشده مگه ؟
/ همه تو مدرسه خبر پخش شده درمورد این پسر جدیده آمریکایی که قراره بیاد مدرسه ما
+ کی میخواد بیاد؟
/ امروز قراره بیاد
که وقتی شوگا این حرف رو زد در سالن باز شد و یک پسر قد بلند با موهای مشکی که جلوی صورتش بودن و با چشای آبی وارد شد که ناگهان شوگا گفت
/فکر کنم خودشه
و وقتی داشت میو مد قیافش آشنا بود صبر کن این همون پسره بود که اون روز پیش کوان بود یعنی با کوان دوسته همینطور که تو فکر بودم زنگ خورد و رفتیم سر کلاس
ویو تهیونگ
امروز قرار بود برم اون مدرسه که تازه انتقالی شده بودم وقتی راننده منو رسوند مدرسه وقتی رفتم تو مدرسه و وارد سالن آنجا شدم ات رو دیدم که موهای کوتاه مشکی اش دورش بود و چشمای آبی اش که همرنگ دریا بودن همینطور تو چشاش غرق شده بودم که یهو یه پسره رو کنارش دیدم و حالم گرفته شد یعنی اون کیه دوست پسرشه و اینکه از این تعجب کردم اون هم تو همین مدرسه درس میخونه که در فکر بودم که زنگ خورد و رفتم سر کلاس و دوباره ات رو دیدم یعنی اون هم تو کلاسه منه وقتی این رو فهمیدم تعجب کردم و همه صندلی ها پر بود جز کنار ات و رفتم و کنار اون نشستم
ویو ات
رفتم سر کلاس که دوباره اون رو دیدم یعنی اون همکلاسی منه که دیدم ناگهان به سمت من اومد و کنارم نشست و از اول تا آخر زنگ بهم زل زده بود
و وقتی زنگ خورد
۵.۷k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.