part4
سلاااام چطورین پارت چهارمشو اوردم براتوننن
از زبان تهیونگ: داشتم رانندگی میکردم که یهو داد زد وااااای وااااااای تهیونگاااااا بهت زده جوابشو دادم چ...چچ....چیشدددده؟چیشده؟
دیدم ریلکس خیلی کیوت دستاشو زیر چونش گذاشتو اروم گفت: پشمک😍 زدم بغل و نگاش کردم انقدری که برا پشمک ذوق داشت برا رفتن به ماه هم نمیداشت قطعا بهم گفت بریم دیگه، من پشمک میخوام منم یهو از خنده ترکیدم اونم یکم ناراحت شده بودو مظلوم میگفت تهیونگ داری مسخره ام میکنی؟ اما قیافه اش خیلی خنده دار شده بود اونم واسه پشمک
داشتم روده بر میشدم که متوجه خنده ی عصبیش شدم، جلوی خنده مو گرفتمو گفتم:ببخشبد، ببخشید😂بریم
از زبان ا/ت:خوشحالی کنان پیاده شدم اومدم کنارم و یهو دستمو گرفت دستای بلورینو کوچولوم توی دستای مردونش خیلی ناز شده بود نگاش کردمو لبخند زدمو دستشو محکم گرفتم رسیدیم به پشمک فروشه
تهیونگ؛ اقا همه شو بده
ا/ت:اعععع تهیونگ این همه پشمک برا چمه اخه دوتا واسه جفتمون کافیه اقا
دوتا پشمک گرفتیمو بهش گفتم:بیا یکم قدم بزنیم
اونم قبول کرد یه صندلی دیدیم
تهیونگ:بشینیم؟
ا/ت:اوهوم
همین که نشستیم متوجه ی نگاه خیره و عصبی تهیونگ به پاهام شدم ، خودمو نگاه کردم
چون دامنم خیلی کوتاه بود کل بدنم معلوم شده بود
ا/ت: ت...تهیونگ؟چیکار کنم
تهیونگ:بهت گفتم عوضش کن، نکردی بیا الان حرص خوردنمو ببین راحت شدی؟
ا/ت:تهیونگااا😕🥺 دعوام نکن
تهیونگ:دعوات نمیکنم چاگیا،بریم تو ماشین؟
ا/ت:باشه بریم
توی ماشین که نشستیم قشنگ معلوم بود که تهیونگ تحریک شده
اروم گفتم:میگما تهیونگا...
خبببب فعلا کاااات فردا پارت بعدیشو میزارم
حمایت کنیداااا💜🖇
از زبان تهیونگ: داشتم رانندگی میکردم که یهو داد زد وااااای وااااااای تهیونگاااااا بهت زده جوابشو دادم چ...چچ....چیشدددده؟چیشده؟
دیدم ریلکس خیلی کیوت دستاشو زیر چونش گذاشتو اروم گفت: پشمک😍 زدم بغل و نگاش کردم انقدری که برا پشمک ذوق داشت برا رفتن به ماه هم نمیداشت قطعا بهم گفت بریم دیگه، من پشمک میخوام منم یهو از خنده ترکیدم اونم یکم ناراحت شده بودو مظلوم میگفت تهیونگ داری مسخره ام میکنی؟ اما قیافه اش خیلی خنده دار شده بود اونم واسه پشمک
داشتم روده بر میشدم که متوجه خنده ی عصبیش شدم، جلوی خنده مو گرفتمو گفتم:ببخشبد، ببخشید😂بریم
از زبان ا/ت:خوشحالی کنان پیاده شدم اومدم کنارم و یهو دستمو گرفت دستای بلورینو کوچولوم توی دستای مردونش خیلی ناز شده بود نگاش کردمو لبخند زدمو دستشو محکم گرفتم رسیدیم به پشمک فروشه
تهیونگ؛ اقا همه شو بده
ا/ت:اعععع تهیونگ این همه پشمک برا چمه اخه دوتا واسه جفتمون کافیه اقا
دوتا پشمک گرفتیمو بهش گفتم:بیا یکم قدم بزنیم
اونم قبول کرد یه صندلی دیدیم
تهیونگ:بشینیم؟
ا/ت:اوهوم
همین که نشستیم متوجه ی نگاه خیره و عصبی تهیونگ به پاهام شدم ، خودمو نگاه کردم
چون دامنم خیلی کوتاه بود کل بدنم معلوم شده بود
ا/ت: ت...تهیونگ؟چیکار کنم
تهیونگ:بهت گفتم عوضش کن، نکردی بیا الان حرص خوردنمو ببین راحت شدی؟
ا/ت:تهیونگااا😕🥺 دعوام نکن
تهیونگ:دعوات نمیکنم چاگیا،بریم تو ماشین؟
ا/ت:باشه بریم
توی ماشین که نشستیم قشنگ معلوم بود که تهیونگ تحریک شده
اروم گفتم:میگما تهیونگا...
خبببب فعلا کاااات فردا پارت بعدیشو میزارم
حمایت کنیداااا💜🖇
۳.۶k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.