فیک پادشاه قلب من پارت ۶
؟:اون شمشیر مال منه
+هان؟...متاسفم ولی الان مال منه
؟:ولی نوشته روی شمشیر یه چیزه دیگه میگه
به روی شمشیر نگاهی کردم....روش نوشته بود:
[جئون جونگکوک]
+خب به من چه...اسمش واسم مهم نیست...بهت نمیدم
شمشیر رو گرفتم اونورم و زبونمو واسش در آوردم
با ناز رومو برگردوندم...میخواستم برم که از یقه ی پشتم گرفت و کشیدتم عقب
کوک:فکر کنم منو نمیشناسی مگه نه؟به نظرت من چی گفتم؟...اون شمشیر، مخصوص مال منه...هیچکس جرعت نداره بهش دست بزنه...شمشیر رو بده
شمشیر رو محکم تر از قبل بغلم گرفتم و اخمی کردم
+نچ...منم گفتم بهت نمیدم
کوک:کاری نکن که روی اون شمشیر خون تو باشه
از این حرفش یکم ترسیدم ولی به روی خودم نیاوردم
اخمام رو از هم باز کردم...وحالت خنثا ای گرفتم
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:باشه بهت میدم ولی اول لباسم رو ول کن
باشه ای زیر لب گفت که دستش رو برداشت
سريع قدم به عقب برداشتم و شمشیر و در آوردم و گرفتم جلو گلوش
+گفتم که اول من برداشتمش پس ماله منه... اسم روش واسم مهم نیست
شمشیر رو یکم فشار دادم که از گلوش قطره خون ریزی ریخت...
ادامه دارد...
دلم نیومد که از فعالیت نکنم😁...ولی از این به بعد روز های زوج واستون پارت میزارم...🙂💛🙃
راستی لایک و کامنت یادتون نره😗😙
حداقل یه لایک و کامنت بزار تا خوشحال شم...میدونی چقدر خوشحال میشم؟💛🙃...ولی اگه بخونی ولی لایک و کامنت نزاری واقعا نامردی چون دلم رو میشکونی☹️💔
+هان؟...متاسفم ولی الان مال منه
؟:ولی نوشته روی شمشیر یه چیزه دیگه میگه
به روی شمشیر نگاهی کردم....روش نوشته بود:
[جئون جونگکوک]
+خب به من چه...اسمش واسم مهم نیست...بهت نمیدم
شمشیر رو گرفتم اونورم و زبونمو واسش در آوردم
با ناز رومو برگردوندم...میخواستم برم که از یقه ی پشتم گرفت و کشیدتم عقب
کوک:فکر کنم منو نمیشناسی مگه نه؟به نظرت من چی گفتم؟...اون شمشیر، مخصوص مال منه...هیچکس جرعت نداره بهش دست بزنه...شمشیر رو بده
شمشیر رو محکم تر از قبل بغلم گرفتم و اخمی کردم
+نچ...منم گفتم بهت نمیدم
کوک:کاری نکن که روی اون شمشیر خون تو باشه
از این حرفش یکم ترسیدم ولی به روی خودم نیاوردم
اخمام رو از هم باز کردم...وحالت خنثا ای گرفتم
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:باشه بهت میدم ولی اول لباسم رو ول کن
باشه ای زیر لب گفت که دستش رو برداشت
سريع قدم به عقب برداشتم و شمشیر و در آوردم و گرفتم جلو گلوش
+گفتم که اول من برداشتمش پس ماله منه... اسم روش واسم مهم نیست
شمشیر رو یکم فشار دادم که از گلوش قطره خون ریزی ریخت...
ادامه دارد...
دلم نیومد که از فعالیت نکنم😁...ولی از این به بعد روز های زوج واستون پارت میزارم...🙂💛🙃
راستی لایک و کامنت یادتون نره😗😙
حداقل یه لایک و کامنت بزار تا خوشحال شم...میدونی چقدر خوشحال میشم؟💛🙃...ولی اگه بخونی ولی لایک و کامنت نزاری واقعا نامردی چون دلم رو میشکونی☹️💔
۹.۳k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.