شاید زمانی وجود نداره. شاید ماه و سال و قرن، فقط یه قرارد
شاید زمانی وجود نداره. شاید ماه و سال و قرن، فقط یه قرارداده. شاید کل جهان، از ابتدا فقط یه شبانهروز بوده که مدام پشت سر هم تکرار شده. هی تکرار شده تا آدمها نقشهاشون رو درست بازی کنن. که تپق نزنن. سوتی ندن. دیالوگاشون یادشون نره. اما همیشه کسی بوده که خوب نبوده. کسی بوده که فکر کرده توی کادر نیست و از نقشش بیرون اومده. واسه همین دوباره تکرار شده. دوباره همهچیز رفته از اول. از اول آدم تا همین امروز. الان ما توی همون روزی هستیم که قابیل، هابیل رو کشت. توی همون روزی هستیم که سر یحیی بریده شد. همون روزی که حافظ اولین بیتش رو گفت. همون روزی که مجنون برای اولینبار لیلی رو دید. همون روزی که هیتلر به دنیا اومد.
پیری و شکستگی آدمها هم شاید دلیلش گذر زمان نبوده. شاید اندوه این تکرار پیرشون کرده و مرگ، انتخابی بوده برای رهایی از این تکرار.
دارم فکر میکنم که کدوم کار اشتباه من باعث شده این دنیا یه روز دیگه هم تکرار بشه؟ هشت میلیارد آدم معطل کدوم اَکت ناپختهی من شدن؟
یا اینکه اصلا تکرار من چیه؟ من رو کدوم تکرار داره فرسوده میکنه و مرگ، قراره من رو از کدوم دور تسلسل باطل نجات بده؟
پیری و شکستگی آدمها هم شاید دلیلش گذر زمان نبوده. شاید اندوه این تکرار پیرشون کرده و مرگ، انتخابی بوده برای رهایی از این تکرار.
دارم فکر میکنم که کدوم کار اشتباه من باعث شده این دنیا یه روز دیگه هم تکرار بشه؟ هشت میلیارد آدم معطل کدوم اَکت ناپختهی من شدن؟
یا اینکه اصلا تکرار من چیه؟ من رو کدوم تکرار داره فرسوده میکنه و مرگ، قراره من رو از کدوم دور تسلسل باطل نجات بده؟
۶.۰k
۰۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.