بلک رز part 30
دستشو زیر چونش گذاشت و عمیق بهم نگاه کرد و لبخند زد ، حاضرم قسم بخورم لبخندش از کل زندگی من قشنگ تر بود ،
زیر لب پسره کیوتی گفتم و نگاهمو ازش گرفتم .
پیشختمت سمتون اومد که سفارش بگیره.
پیشختمت روبه جیمین کرد و گفت ،
= چی میل دارید ؟
+ من فقط کیمچی و سوجو میخوام ، رز تو چی ؟
_ ام خب من ، واسه من بیبیمباب ، بولگوگی ، جاجانگمیون ، سمگیه تانگ ، دوکبوکی و سوجو بیار ...
جیمین با چشمای گشاد شدش داشت بهم نگاه میکرد ، پیشختمت با تردید نگاهی به جیمین انداخت
+ برو بیا دیگه
پیشختمت چشمی زیر لب گفت و رفت ،
پاهامو رویه هم انداختم و خودمو روی صندلی لش کردم و به جیمین که پوکر بهم نگاه میکرد زل زدم.
_ میدونی چیه پارک جیمین ، از جایی که تو قراره حساب کنی میخوام تا خرخره خودمو سیر کنم ...
+ تا نیم ساعت پیش که هدیه منو قبول نمیکردی ، چیشد نظرت عوض شد ؟ !
_ زیاد تعارف کردی دلم نیومد قبول نکنم ...
یاد گردنبند افتادم ، سمت جعبش خیز برداشتم و گردنبند رو درآوردم و همونجا پوشیدمش ، خیلی دوسش داشتم
جیمین لبخند کیوتی زد .
+ بهت میاد
با عشوه گفتم،
_ عزیز من همه چیز بهم میاد
+ چه خود پسند
_ حسودی ؟
+ از رزای مشکی خوشت میاد ؟
ابروی بالا انداختم ،
_ چطور ؟ !
+ چون رویه پهلوتم تتوی رز مشکی داشتی
یاد شب مهمونی افتادم ، اون شب جیمین منو با لباس زیر دید .
سرمو پایین انداختم ،
_ یه جورایی اره از رزای مشکی خوشم میاد
+ چرا روی پهلوت تتو زدی ؟ میتونستی یه جای دیگه تتو بزنی مثلا پشت گوشت یا هر جای دیگه ای ...
_ خب اون تتو رو من نخواستم بزنم ، به اجبار واسم زدن البته تا جایی که یادمه ...
+ منظورت چیه؟
_ مثل اینکه بچه بودم و یه تصادف ریزی کردم و پهلوم زخمی میشه و بابام گفته که جای بخیه ها زشته میاد و با تتو میپوشونتش ...
+ چیزی از اون تصادف یادت میاد ؟
چرا انقدر سوال میپرسید ؟ داشتم بهش شک میکردم ...
با اینکه میدونستم اما انکارش کردم ،
_ نه اصلا
+ چطور میشه یادت نیاد ، همه چیزو یادت میاد جز اون تصادف .
کلافه شدم .
_ یاااا پارک جیمین خیلی سوال میپرسی چقدر زود پسر خاله شدی
وسط بحث کردنامون پیشختمت سفارشمون رو آورد و رویه میز گذاشت
با دیدن غذا ها اشک تویه چشمام جمع شد واقعا گشنم بود سمت غذا هجوم بردم و تند تند شروع به خوردن کردم .
جیمین با دهن باز بهم نگاه میکرد
+ آروم تر دختر الان خفه میشی
چاپستیک رو تحدید وار سمتش گرفتم .
_ خفشو جیمین غذا تو کوفت کن
ادامه پارت بعد ♥️ 🌈
زیر لب پسره کیوتی گفتم و نگاهمو ازش گرفتم .
پیشختمت سمتون اومد که سفارش بگیره.
پیشختمت روبه جیمین کرد و گفت ،
= چی میل دارید ؟
+ من فقط کیمچی و سوجو میخوام ، رز تو چی ؟
_ ام خب من ، واسه من بیبیمباب ، بولگوگی ، جاجانگمیون ، سمگیه تانگ ، دوکبوکی و سوجو بیار ...
جیمین با چشمای گشاد شدش داشت بهم نگاه میکرد ، پیشختمت با تردید نگاهی به جیمین انداخت
+ برو بیا دیگه
پیشختمت چشمی زیر لب گفت و رفت ،
پاهامو رویه هم انداختم و خودمو روی صندلی لش کردم و به جیمین که پوکر بهم نگاه میکرد زل زدم.
_ میدونی چیه پارک جیمین ، از جایی که تو قراره حساب کنی میخوام تا خرخره خودمو سیر کنم ...
+ تا نیم ساعت پیش که هدیه منو قبول نمیکردی ، چیشد نظرت عوض شد ؟ !
_ زیاد تعارف کردی دلم نیومد قبول نکنم ...
یاد گردنبند افتادم ، سمت جعبش خیز برداشتم و گردنبند رو درآوردم و همونجا پوشیدمش ، خیلی دوسش داشتم
جیمین لبخند کیوتی زد .
+ بهت میاد
با عشوه گفتم،
_ عزیز من همه چیز بهم میاد
+ چه خود پسند
_ حسودی ؟
+ از رزای مشکی خوشت میاد ؟
ابروی بالا انداختم ،
_ چطور ؟ !
+ چون رویه پهلوتم تتوی رز مشکی داشتی
یاد شب مهمونی افتادم ، اون شب جیمین منو با لباس زیر دید .
سرمو پایین انداختم ،
_ یه جورایی اره از رزای مشکی خوشم میاد
+ چرا روی پهلوت تتو زدی ؟ میتونستی یه جای دیگه تتو بزنی مثلا پشت گوشت یا هر جای دیگه ای ...
_ خب اون تتو رو من نخواستم بزنم ، به اجبار واسم زدن البته تا جایی که یادمه ...
+ منظورت چیه؟
_ مثل اینکه بچه بودم و یه تصادف ریزی کردم و پهلوم زخمی میشه و بابام گفته که جای بخیه ها زشته میاد و با تتو میپوشونتش ...
+ چیزی از اون تصادف یادت میاد ؟
چرا انقدر سوال میپرسید ؟ داشتم بهش شک میکردم ...
با اینکه میدونستم اما انکارش کردم ،
_ نه اصلا
+ چطور میشه یادت نیاد ، همه چیزو یادت میاد جز اون تصادف .
کلافه شدم .
_ یاااا پارک جیمین خیلی سوال میپرسی چقدر زود پسر خاله شدی
وسط بحث کردنامون پیشختمت سفارشمون رو آورد و رویه میز گذاشت
با دیدن غذا ها اشک تویه چشمام جمع شد واقعا گشنم بود سمت غذا هجوم بردم و تند تند شروع به خوردن کردم .
جیمین با دهن باز بهم نگاه میکرد
+ آروم تر دختر الان خفه میشی
چاپستیک رو تحدید وار سمتش گرفتم .
_ خفشو جیمین غذا تو کوفت کن
ادامه پارت بعد ♥️ 🌈
۵.۶k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.