ببر وحشی part 4
لیا : نترس .. فردا خودم دوباره میام و تمام کار هایی که باید بکنی را بهت میگم
ا.ت : باشه ممنون
لیا : خواهش میکنم ( لبخند )
لیا : خب من دیگه میرم دیر وقته
ا.ت : میموندی .. اگه بخوای میتونی اینجا بمونی
لیا : نه ممنون .. باید برم
ا.ت : باشه .. فردا میبینمت
لیا : باشه خداحافظ
ا.ت : خداحافظ ( و لیا رفت)
ا.ت ویو
اوووف فردا روز سختی دارم .. اومدم داخل اتاقم و لباس هام را عوض کردم و خودم را پرت کردم روی تخت و سیاهی مطلق ..
( فردا صبح )
کای ویو
بعد از تصادف ا.ت نبود.. حتی پول ها هم نبودن درسته ا.ت دزدیشون امروز قراره مرخص بشم .. دکتر اومد پ بهم گفت که میتونم مرخص بشم و منم از روی تخت بلند شدم و کار های ترخیصم هم انجام دادم و اومدم بیرون خب .. الان باید برم و ا.ت را پیدا کنم .. همینطوری داشتم میرفتم که یهو حس کردم یکی داره میاد دنبالم به پشت سرم نگاه کردم و دیدم اره .. سریع دویدم و رفتم داخل یه کوچه که بنبست بود و من به پشت سرم نگاه کردم و سیاهی مطلق ..
ا.ت ویو
صبح شده بود بلند شدم و صبحانه را خوردم و دیدم لیا بهم پیام داده و گفته ساعت پنج میاد ..
( پرش زمان به عصر ساعت پنج)
ا.ت ویو
ساعت پنج شده بود یکی در را زد که مطمئن بودم لیاست و رفتم و در را باز کردم و اومد داخل
لیا : سلام
ا.ت : سلام
لیا : خب .. ساعت ۷ قراره اونجا باشی
ا.ت : اوک
لیا : بیا بریم تا بهت بگم باید چیکار کنی ..
ا.ت : باشه
لیا : خب .. یک باید بری اونجا و هر کسی که هر چیزی که خواست براش بیاری .. دو موقع های بازی برای اینکه بهتر بتونی تمرکز کنی یه جایی وایسا که مورد دید زیاد نباشی که بقیه بخوان صدات بزنن .. سه با هیچ کس اونجا دعوا نکن
ا.ت : باشه .. فقط تو چیکار میکنی
لیا : من اینجا کمکت میکنم .. بیا این را میزاری توی گوشت و من اینجا کار هایی که باید بکنی را دوباره بهت میگم و راهنماییت میکنم ..
ا.ت : اوک
لیا : خب پاشو بریم اماده بشیم وقت زیادی نداریم
ا.ت : باشه ( و با لیا رفتند تا اماده بشن )
( ساعت شش و بیست دقیقه عمارت بزرگ کیم تهیونگ )
تهیونگ ویو
داخل اتاق کارم بودم که یهو زیر دستم الکس اومد و گفت ...
الکس: ارباب اقای هیون مدیر بار تماس گرفته
تهیونگ: گوشی را بده
هیون : سلام تهیونگ همین امشب بیا بار
تهیونگ: چرا؟
هیون : امشب گروه آبی میان برای قمار تو که نمیخوای این فرصت را از دست بدی؟
تهیونگ : باشه میام (و گوشی را قطع کرد)
ا.ت ویو
امشب اماده شدم و رفتم بار رفتم و چند تا ویسکی بردم برای چند تا اقا اینطور که شنیدم اونا یکی از گردن کلفت های قمار اند امشب باید تکنیک شون را یاد بگیرم ... چند مین بعد دیدم یه پسر جذاب و خوش تیپ هم اومد وقتی اومد همه به احترامش بلند شدن و رفت نشست رو به روی اون افراد منم رفتم و یه گوشه وایسادم و داشتم نگاهشون میکردم ... چون کنجکاو بودم که کیه و به میا گفتم
ا.ت : میا ( اروم )
میا : بله
ا.ت : یکی اینجاست میشه بهم مشخصات و اطلاعاتش را بدی
میا : کیه
ا.ت : نمیدونم اما انگار خیلی ادم بزرگیه
میا : وایسا ببینم کیا قرار بوده بیان تا مشخصاتش را بهت بدم
ا.ت : باشه ( چند مین بعد )
میا : پیداش کردم .. اسمش کیم تهیونگ بزرگ ترین مافیای کره .. معروف به ببر وحشی که یکی از گردن کلفتای قمار و باند مافیایی و خیلی هم قدرتمنده و انگاری یه دوست به نام جانگ مین هم داره
ا.ت : اهاان .. من دیگه ارتباط را قطع میکنم بازی داره شروع میشه
میا : باشه .. خوب حواست را جمع کن
ا.ت : اوک
تهیونگ : خب میخوای سر چی شرط ببندی؟ ( سرد )
.... :عااام ... سر بزرگترین داراییت ببرت
تهیونگ : ( نیشخند ) انگار خیلی خودتا دست بالا گرفتی .. هه ( سرد )
.... : میبینیم کیم ( نیشخند )
( بازی شروع شد )
ا.ت ویو
بازی شروع شد و بعد از چند دقیقه راند اول بازی تموم شد و دوتا مساوی شدند داشتم بهشون نگاه میکردم که یهو ....
پارت ۴ تموم شد ✨🤍
شرط:
لایک : ۹۰
کامنت : ۶۰
ا.ت : باشه ممنون
لیا : خواهش میکنم ( لبخند )
لیا : خب من دیگه میرم دیر وقته
ا.ت : میموندی .. اگه بخوای میتونی اینجا بمونی
لیا : نه ممنون .. باید برم
ا.ت : باشه .. فردا میبینمت
لیا : باشه خداحافظ
ا.ت : خداحافظ ( و لیا رفت)
ا.ت ویو
اوووف فردا روز سختی دارم .. اومدم داخل اتاقم و لباس هام را عوض کردم و خودم را پرت کردم روی تخت و سیاهی مطلق ..
( فردا صبح )
کای ویو
بعد از تصادف ا.ت نبود.. حتی پول ها هم نبودن درسته ا.ت دزدیشون امروز قراره مرخص بشم .. دکتر اومد پ بهم گفت که میتونم مرخص بشم و منم از روی تخت بلند شدم و کار های ترخیصم هم انجام دادم و اومدم بیرون خب .. الان باید برم و ا.ت را پیدا کنم .. همینطوری داشتم میرفتم که یهو حس کردم یکی داره میاد دنبالم به پشت سرم نگاه کردم و دیدم اره .. سریع دویدم و رفتم داخل یه کوچه که بنبست بود و من به پشت سرم نگاه کردم و سیاهی مطلق ..
ا.ت ویو
صبح شده بود بلند شدم و صبحانه را خوردم و دیدم لیا بهم پیام داده و گفته ساعت پنج میاد ..
( پرش زمان به عصر ساعت پنج)
ا.ت ویو
ساعت پنج شده بود یکی در را زد که مطمئن بودم لیاست و رفتم و در را باز کردم و اومد داخل
لیا : سلام
ا.ت : سلام
لیا : خب .. ساعت ۷ قراره اونجا باشی
ا.ت : اوک
لیا : بیا بریم تا بهت بگم باید چیکار کنی ..
ا.ت : باشه
لیا : خب .. یک باید بری اونجا و هر کسی که هر چیزی که خواست براش بیاری .. دو موقع های بازی برای اینکه بهتر بتونی تمرکز کنی یه جایی وایسا که مورد دید زیاد نباشی که بقیه بخوان صدات بزنن .. سه با هیچ کس اونجا دعوا نکن
ا.ت : باشه .. فقط تو چیکار میکنی
لیا : من اینجا کمکت میکنم .. بیا این را میزاری توی گوشت و من اینجا کار هایی که باید بکنی را دوباره بهت میگم و راهنماییت میکنم ..
ا.ت : اوک
لیا : خب پاشو بریم اماده بشیم وقت زیادی نداریم
ا.ت : باشه ( و با لیا رفتند تا اماده بشن )
( ساعت شش و بیست دقیقه عمارت بزرگ کیم تهیونگ )
تهیونگ ویو
داخل اتاق کارم بودم که یهو زیر دستم الکس اومد و گفت ...
الکس: ارباب اقای هیون مدیر بار تماس گرفته
تهیونگ: گوشی را بده
هیون : سلام تهیونگ همین امشب بیا بار
تهیونگ: چرا؟
هیون : امشب گروه آبی میان برای قمار تو که نمیخوای این فرصت را از دست بدی؟
تهیونگ : باشه میام (و گوشی را قطع کرد)
ا.ت ویو
امشب اماده شدم و رفتم بار رفتم و چند تا ویسکی بردم برای چند تا اقا اینطور که شنیدم اونا یکی از گردن کلفت های قمار اند امشب باید تکنیک شون را یاد بگیرم ... چند مین بعد دیدم یه پسر جذاب و خوش تیپ هم اومد وقتی اومد همه به احترامش بلند شدن و رفت نشست رو به روی اون افراد منم رفتم و یه گوشه وایسادم و داشتم نگاهشون میکردم ... چون کنجکاو بودم که کیه و به میا گفتم
ا.ت : میا ( اروم )
میا : بله
ا.ت : یکی اینجاست میشه بهم مشخصات و اطلاعاتش را بدی
میا : کیه
ا.ت : نمیدونم اما انگار خیلی ادم بزرگیه
میا : وایسا ببینم کیا قرار بوده بیان تا مشخصاتش را بهت بدم
ا.ت : باشه ( چند مین بعد )
میا : پیداش کردم .. اسمش کیم تهیونگ بزرگ ترین مافیای کره .. معروف به ببر وحشی که یکی از گردن کلفتای قمار و باند مافیایی و خیلی هم قدرتمنده و انگاری یه دوست به نام جانگ مین هم داره
ا.ت : اهاان .. من دیگه ارتباط را قطع میکنم بازی داره شروع میشه
میا : باشه .. خوب حواست را جمع کن
ا.ت : اوک
تهیونگ : خب میخوای سر چی شرط ببندی؟ ( سرد )
.... :عااام ... سر بزرگترین داراییت ببرت
تهیونگ : ( نیشخند ) انگار خیلی خودتا دست بالا گرفتی .. هه ( سرد )
.... : میبینیم کیم ( نیشخند )
( بازی شروع شد )
ا.ت ویو
بازی شروع شد و بعد از چند دقیقه راند اول بازی تموم شد و دوتا مساوی شدند داشتم بهشون نگاه میکردم که یهو ....
پارت ۴ تموم شد ✨🤍
شرط:
لایک : ۹۰
کامنت : ۶۰
۳۷.۳k
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.