پارت سه 🖤🧚 جنلیسا🖤💔
نتونستم چیزی بگم....نفسمو کلافه بیرون دادم...
آروم سرمو روی شونش گذاشتم...
_میشه برام بخونی....
چشمامو بستمو صدای جادویی رز که منو آروم میکرد توی گوشم پیچید......
حس میکردم دلم نمیخواد از روی نیمکت بلند بشم....
با این حال باید مین سو رو میبردیم خونشون....
حس مرده بودن چیزی بود که توی این زندگی. احساسش میکردم........یک ساعت دیگه میشد ۱۲.....دوصفر....
....
_ به یه هکر احتیاج دارم
_یه دونه خوبشو میشناسم ولی. میدونی که خرج داره جنی... پوند دلار رو روی میز. گذاشتم..
_آدرس...
....
به سمت آدرس رفتم..... وسطای شهر یه بار مخصوص روسپی ها بود که. از یک کیلومتری بوی گند شراب و هوس میومد......کلاه بیسبالی رو روی سرم گذاشتم. ماسک صورتم رو بالا دادم و وارد بار شدم... زنگ روی پیش خوان رو زدم... به کاغذ و اسم عجیبش نگاه کردم...
« الماس دست نیافتنی»!!!
صاحب بار که در حال تمیز کردن یه لیوان بود اومد جلو
کاغذ رو که اسم اون هکر روش بود نشونش دادم..
آروم سرمو روی شونش گذاشتم...
_میشه برام بخونی....
چشمامو بستمو صدای جادویی رز که منو آروم میکرد توی گوشم پیچید......
حس میکردم دلم نمیخواد از روی نیمکت بلند بشم....
با این حال باید مین سو رو میبردیم خونشون....
حس مرده بودن چیزی بود که توی این زندگی. احساسش میکردم........یک ساعت دیگه میشد ۱۲.....دوصفر....
....
_ به یه هکر احتیاج دارم
_یه دونه خوبشو میشناسم ولی. میدونی که خرج داره جنی... پوند دلار رو روی میز. گذاشتم..
_آدرس...
....
به سمت آدرس رفتم..... وسطای شهر یه بار مخصوص روسپی ها بود که. از یک کیلومتری بوی گند شراب و هوس میومد......کلاه بیسبالی رو روی سرم گذاشتم. ماسک صورتم رو بالا دادم و وارد بار شدم... زنگ روی پیش خوان رو زدم... به کاغذ و اسم عجیبش نگاه کردم...
« الماس دست نیافتنی»!!!
صاحب بار که در حال تمیز کردن یه لیوان بود اومد جلو
کاغذ رو که اسم اون هکر روش بود نشونش دادم..
۴.۵k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.