𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐬𝐞𝐨𝐮𝐥 𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧=۷ 𝐏𝐚𝐫𝐭=۱۵
_واقعا باورم نمیشه چرا این کارو میکنه اون همش بهم بی توجهی میکنه با اینکه سعی میکنم علاقم رو بهش نشون بدم
جیمی_پسر یکم بهش حق بده دختر بیچاره بعد ۴ سال برگشته حالا تو انتظار داری سریع ببخشدت؟
_نه ولی خب......
جیمی_بیخیال پسر بزاز امشب اروم بگیره
_اوکی
من رو تخت ا.ت حوابیدم و جیمین هم رو تخت من
با سردرگمی شبو سحر کردم
صبح بیدار شدم صورتمو شستم و با جیمین رفتیم برای صبحونه دنبال ا.ت سر میز بودم که دیدم با غم کنار سوکی نشسته
جیمی_تهیونگ یادت نره گفتم اروم باش
_من ارومم پسر
جیمی_اصلا کاری باهاش نداشته باش بهش فشار نیار.....میخوای باز مثل اون سری که عاشقت بود به سرش بزنه و رگشو بزنه؟
_نه نه اصلا نمیخوام همچین چیزی بشه
جیمی_پس فعلا بیخیال باش
صبحونه رو خوردیم ولی بیشتر نگاهم به ا.ت بود معلوم بود حال خوبی نداره
ا.ت ویو
صبح که شد برای صبحونه رفتیم ناراحت بودم و حوصله چیزی نداشتم
*یک هفته بعد*
یک هفته از اینجا موندنمون گذشته و تا امروز ته رفتارش هنوز هم سرد بود باهام اما من تسلیم نشدم و سعی در به دست اوردن دلش بودم
امروز با دخترا قرار گذاشتیم بریم استخر پسرا هم گفتن میان ولی استخر جدا چون دخترا راحت نبودن زیاد
منم میخواستم دریا برم شنا کنم
تو اتاق بودم و تهیونگ هم سرش تو گوشی بود بی اهمیت بهش رفتم پشت پرده ای که دور از چشم اون میتونستم ازاد باشم یک ساک مانند برداشتم حوله و ضدافتاب و عینک و همچنین مایو و وسایل دیگه رو گذاشتم داخلش صندل هم پام کردم و رفتم بیرون که ته متوجه رفتنم شد
ته_کجا میری
_به تو چه
ته_گفتم کجا میری
_جوری رفتار نکن انگار باید بهت حساب پس برم
ته_اما باید بدی
_میرم ساحل خیالت راحت شد؟
ته_با کی؟
_داری بازجویی میکنی؟
ته_گفتم باکی
_خودم تنها دخترا میرن استخر
ته_اهان برو
_ایش
از اتاق زدم بیرون فکر کرده میتونه هم سرد و خشک باشه و همم که بازخواستم کنه
ته ویو
ا.ت که رفت.....من چه کنم یک نیم ساعتی تو خونه بودم بعد تصمیم گرفتم برم بیرون قدم بزنم
ا.ت ویو
دم ساحل رفتم کسی نبود کیفمو روی صندلی زیر سایبان کنار دریا گذاشتم لباسامو در اوردم چون زیرش مایو پوشیده بودم کفشامو در اوردم و رفتم سمت ساحل مایو ای که پوشیده بودم رنگش مشکی بود بندی بود و خیلی لختی نبود اما پوشیده هم نبود پهلو هام کاملا لخت بود
موهامو بالا گوجه ای بستم و رفتم داخل اب تا حدودی شنا بلد بودم همینجور که زیر اب لذت میبردم و شنا میکردم یهو یک موج نسبتا بزرگ زد و منو با خودش به سمت عمیق دریا برد یهو زیر پام خالی شد و به زیر اب رفتم هرچی دست و پا میزدم تا سرم رو به بیرون بیارم بی فایده بود نفس کم اوردم و داخل شش هم رو اب گرفت و چشمام سیاهیی رفت.........
ته ویو
کنار ساحل داشتم قدم میزدم............
جیمی_پسر یکم بهش حق بده دختر بیچاره بعد ۴ سال برگشته حالا تو انتظار داری سریع ببخشدت؟
_نه ولی خب......
جیمی_بیخیال پسر بزاز امشب اروم بگیره
_اوکی
من رو تخت ا.ت حوابیدم و جیمین هم رو تخت من
با سردرگمی شبو سحر کردم
صبح بیدار شدم صورتمو شستم و با جیمین رفتیم برای صبحونه دنبال ا.ت سر میز بودم که دیدم با غم کنار سوکی نشسته
جیمی_تهیونگ یادت نره گفتم اروم باش
_من ارومم پسر
جیمی_اصلا کاری باهاش نداشته باش بهش فشار نیار.....میخوای باز مثل اون سری که عاشقت بود به سرش بزنه و رگشو بزنه؟
_نه نه اصلا نمیخوام همچین چیزی بشه
جیمی_پس فعلا بیخیال باش
صبحونه رو خوردیم ولی بیشتر نگاهم به ا.ت بود معلوم بود حال خوبی نداره
ا.ت ویو
صبح که شد برای صبحونه رفتیم ناراحت بودم و حوصله چیزی نداشتم
*یک هفته بعد*
یک هفته از اینجا موندنمون گذشته و تا امروز ته رفتارش هنوز هم سرد بود باهام اما من تسلیم نشدم و سعی در به دست اوردن دلش بودم
امروز با دخترا قرار گذاشتیم بریم استخر پسرا هم گفتن میان ولی استخر جدا چون دخترا راحت نبودن زیاد
منم میخواستم دریا برم شنا کنم
تو اتاق بودم و تهیونگ هم سرش تو گوشی بود بی اهمیت بهش رفتم پشت پرده ای که دور از چشم اون میتونستم ازاد باشم یک ساک مانند برداشتم حوله و ضدافتاب و عینک و همچنین مایو و وسایل دیگه رو گذاشتم داخلش صندل هم پام کردم و رفتم بیرون که ته متوجه رفتنم شد
ته_کجا میری
_به تو چه
ته_گفتم کجا میری
_جوری رفتار نکن انگار باید بهت حساب پس برم
ته_اما باید بدی
_میرم ساحل خیالت راحت شد؟
ته_با کی؟
_داری بازجویی میکنی؟
ته_گفتم باکی
_خودم تنها دخترا میرن استخر
ته_اهان برو
_ایش
از اتاق زدم بیرون فکر کرده میتونه هم سرد و خشک باشه و همم که بازخواستم کنه
ته ویو
ا.ت که رفت.....من چه کنم یک نیم ساعتی تو خونه بودم بعد تصمیم گرفتم برم بیرون قدم بزنم
ا.ت ویو
دم ساحل رفتم کسی نبود کیفمو روی صندلی زیر سایبان کنار دریا گذاشتم لباسامو در اوردم چون زیرش مایو پوشیده بودم کفشامو در اوردم و رفتم سمت ساحل مایو ای که پوشیده بودم رنگش مشکی بود بندی بود و خیلی لختی نبود اما پوشیده هم نبود پهلو هام کاملا لخت بود
موهامو بالا گوجه ای بستم و رفتم داخل اب تا حدودی شنا بلد بودم همینجور که زیر اب لذت میبردم و شنا میکردم یهو یک موج نسبتا بزرگ زد و منو با خودش به سمت عمیق دریا برد یهو زیر پام خالی شد و به زیر اب رفتم هرچی دست و پا میزدم تا سرم رو به بیرون بیارم بی فایده بود نفس کم اوردم و داخل شش هم رو اب گرفت و چشمام سیاهیی رفت.........
ته ویو
کنار ساحل داشتم قدم میزدم............
۴۷.۱k
۱۰ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.