p55
بغض کردم...
&میزاشتی دوروز میگذشت...بعد تخریبم میکردی...
=هرچی بگی حق داری....
فقط میتونم بگم معذرت میخوام...
&معلوم نیست اون زنه کی هست اصلا!
=...نقش مهمی داره تو باند من...
&بغلش کردی...هر چی از دهنت در اومد بهم گفتی...نمیخوام که ببخشمت....بخوام هم نمیتونم!
گفتی زیاد خودمو دسته بالا نگیرم...و به کمکم احتیاجی نیست...
من خودمو دسته بالا نگرفتم!..فقط خواستم به تو کمک کنم...بخاطر تو....وگرنه جون اون زن برای من ارزشی نداره و نخواهد داشت...(اشک ریزون)...در حالی که تو بیمارستان به این بزرگی همه دکترا اونقدر بهم اعتماد داشتن که عملو بهم سپردن...
الانم عزیز دلت بهوش میاد...برو پیشش و اینجا نمون...
فکر میکردم خیلی اخلاقت خوب باشه!
ولی...ولی نیست....
پشتم بهش بود و به سئول که زیر پام بود نگاه میکردم...و اشک میریختم..
=آنام....
از پشت خیلی محکم بغلم کرد و فشارم داد...
سرشو تو گردنم برد و محکم بو کرد..
=دوست داشتنی هستی....دوست داشتنی!...هر لحظه داری دیوونه ترم میکنی... من موندمچجوری میخوای زنم بشی؟...چون اونوقت بیشتر پیشمی و اصلا دوست ندارم ازت جدا شم...دوستت دارم......بی حد و اندازه....وقتی حرف میزنی...دوست دارم درسته بخورمت....یا اونقدر تو بغلم فشارت بدم که عصاره ت در بیاد....میدونی به این چی میگن؟..
&....
=میدونی؟..
&...نه!
=بهش میگن جنون....میترسم مجنون شدنت کار دستم بده...من میدونم که هر چقدر هم بگم تو بازم حد مجنون بودنمو درک نمیکنی زندگی....
اونقدر عاشقتم که حاضرم هر چی دارم و ندارم ازم بگیرن و فقط داشته باشمت...اونوقت منموندم...تو که شدت علاقه...بهتره بگمجنون منو به خودت دیدی...چطور نزاشتی یه بار طعم لباتو امتحان کنم؟....میخوام ببوسمت زندگی....البته حقم داری....چون میدونی که بی جنبه ام....و از جونت میترسی....و میگی که...نکنه یوقت لبام کنده بشن؟...
تو امروزو فراموش کن...فقط بیا باهام...چون نمیتونم بپذیرم که...خانمم...یا این همه زیبایی جلوی این همه مرد لاشی توی بیمارستان بخواد کار کنه...بجاش...بجاش کلا پیشم بمون...بشو ماه زندگیم....کسی که وقتی دیدمش آرامش بهم تزریق بشه...هر چیزی که گفتم و هر رفتاری که کردم و بابتش یه دنیا ببخشییید...!
روی خط فکم و آروم بوسید.....
= هعییییی دختر....تو داشتنت چقدر حریص شدم..حالا هم اگه واقعا دوستم داری... برگرد تا دیوونه نشدم...اونچشمارو ازم نگیر...
اگهه میگفتم خر نشدم عین سگ دروغ گفته بودم...
آقااا خر چیه....خب عاشقشم...عاشق!
برگشتم طرفش ولی تو چشماش نگاه نکردم...
=بخشیدی؟...
&فک کنم....آره....
=مرسی که دلت انقدر مهربونه و با عاشقا مدارا میکنه!
&...
=قرار شد نگاه کنی به صورتم...که دیوونه تر بشم...
&میزاشتی دوروز میگذشت...بعد تخریبم میکردی...
=هرچی بگی حق داری....
فقط میتونم بگم معذرت میخوام...
&معلوم نیست اون زنه کی هست اصلا!
=...نقش مهمی داره تو باند من...
&بغلش کردی...هر چی از دهنت در اومد بهم گفتی...نمیخوام که ببخشمت....بخوام هم نمیتونم!
گفتی زیاد خودمو دسته بالا نگیرم...و به کمکم احتیاجی نیست...
من خودمو دسته بالا نگرفتم!..فقط خواستم به تو کمک کنم...بخاطر تو....وگرنه جون اون زن برای من ارزشی نداره و نخواهد داشت...(اشک ریزون)...در حالی که تو بیمارستان به این بزرگی همه دکترا اونقدر بهم اعتماد داشتن که عملو بهم سپردن...
الانم عزیز دلت بهوش میاد...برو پیشش و اینجا نمون...
فکر میکردم خیلی اخلاقت خوب باشه!
ولی...ولی نیست....
پشتم بهش بود و به سئول که زیر پام بود نگاه میکردم...و اشک میریختم..
=آنام....
از پشت خیلی محکم بغلم کرد و فشارم داد...
سرشو تو گردنم برد و محکم بو کرد..
=دوست داشتنی هستی....دوست داشتنی!...هر لحظه داری دیوونه ترم میکنی... من موندمچجوری میخوای زنم بشی؟...چون اونوقت بیشتر پیشمی و اصلا دوست ندارم ازت جدا شم...دوستت دارم......بی حد و اندازه....وقتی حرف میزنی...دوست دارم درسته بخورمت....یا اونقدر تو بغلم فشارت بدم که عصاره ت در بیاد....میدونی به این چی میگن؟..
&....
=میدونی؟..
&...نه!
=بهش میگن جنون....میترسم مجنون شدنت کار دستم بده...من میدونم که هر چقدر هم بگم تو بازم حد مجنون بودنمو درک نمیکنی زندگی....
اونقدر عاشقتم که حاضرم هر چی دارم و ندارم ازم بگیرن و فقط داشته باشمت...اونوقت منموندم...تو که شدت علاقه...بهتره بگمجنون منو به خودت دیدی...چطور نزاشتی یه بار طعم لباتو امتحان کنم؟....میخوام ببوسمت زندگی....البته حقم داری....چون میدونی که بی جنبه ام....و از جونت میترسی....و میگی که...نکنه یوقت لبام کنده بشن؟...
تو امروزو فراموش کن...فقط بیا باهام...چون نمیتونم بپذیرم که...خانمم...یا این همه زیبایی جلوی این همه مرد لاشی توی بیمارستان بخواد کار کنه...بجاش...بجاش کلا پیشم بمون...بشو ماه زندگیم....کسی که وقتی دیدمش آرامش بهم تزریق بشه...هر چیزی که گفتم و هر رفتاری که کردم و بابتش یه دنیا ببخشییید...!
روی خط فکم و آروم بوسید.....
= هعییییی دختر....تو داشتنت چقدر حریص شدم..حالا هم اگه واقعا دوستم داری... برگرد تا دیوونه نشدم...اونچشمارو ازم نگیر...
اگهه میگفتم خر نشدم عین سگ دروغ گفته بودم...
آقااا خر چیه....خب عاشقشم...عاشق!
برگشتم طرفش ولی تو چشماش نگاه نکردم...
=بخشیدی؟...
&فک کنم....آره....
=مرسی که دلت انقدر مهربونه و با عاشقا مدارا میکنه!
&...
=قرار شد نگاه کنی به صورتم...که دیوونه تر بشم...
۲۶.۷k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.