شیرینی درد به انتقامشه

#شیرینی درد به انتقامشه
پارت ۲۵
رفتم سمت پمپ بنزین داشتم بنزین میزدم
که شنیدم چند نفر درمورد مسابقه های غیر قانونی موتورسواری حرف میزدن
# خیلی باحالن به اضافه اونی که موتورش قرمزه
$ اهوم خیلی حرفی هستش
٪ شنیدم که میگن دنبال حریف میگرده
$ فکر نکنم کسی پیدا بشه
# خیلی مطمئنی شاید یکی پیدا بشه
پسرک با پوزخند خاصی داشت به حرف هاشون گوش میداد میدونست چه کسی رو میگن
ویو ا.ت
صبح با صدای خدمتکار از خواب پریدم
÷ خانم لطفا بیدار شید
+ باشه برو بیرون الان میام
÷ چشم
امروز اولین روز کاریم بود
باید تا میتونستم خودم رو جدی نشان میدادم
دخترک با وقار خاصی از پله های عمارت پایین میومد
کت و شلوار مشکی دخترک بین اون همه روشنایی می‌درخشید
برای دختر که به هیچ کدوم از اینا دقتی نمی‌کرد به سرام هایی که براش می گذاشتند به ترسی که داخل چشم های اهالی امارت موج میزد
نزدیک در چوبی سلطنتی شد همین که به در بزرگ رسید با دو دستش در را هل داد در با صدایی مثل جیرررر
باز شد
دخترک وارد مرحله جدیدی از زندگیش شد
با قدمی که به داخل اتاق برداشت
تنها یک سوال پیش میاد ایا در اخر کسی متوجه غریبه‌ای که آشناس میشه یا نه ؟
و.....
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه و لطفا ازم حمایت کنید ♡