ₚ₁₇
از روی زمین بلند شدم دست ا/ت رو گرفتم
تهیونگ: ا/ت توضیح نمیدی؟
ا/ت چیزی نگفت داشت با دخترش حرف میزد
تهیونگ: ا/ت با توعم.... ا/ت...ا/ت
ا/ت برگشت سمتش تا خواست چیزی بگه از دور یک صدایی امد
هیونجین:ا/ت اری رو پیدا کردی ؟
ا/ت برگشت سمتش اری پرید بغل هیونجین ا/ت رفت و بازوی هیونجین رو گرفت هیونجین امد سمتم
هیونجین: به به هیونگ چه خبر
ته: میبینم خانواده تشکیل دادی مارو هم عروسیت دعوت نکردی
هیونجین: ببخشید هیونگ ولی عروسی خصوصی بود
مغزم سوت کشید من به شوخی گفتم ولی انتظار ابن جوابو نداشتم خنده مصنوعی کردم و رفتم سمت دستشویی تمام مدت ا/ت داشت با اری حرف میزد و منو حتی نگاه نمیکرد پس چیشد اینهمه علاقه یعنی همش از طرف من بود؟ چرا باهاش اونطوری رفتار کردم؟پشت در دستشویی نشستم به عکس ا/ت رو صفحه قفله نگاه کردم دلم براش تنگ شده بود ولی کاشکی هیچوقت اینطوری نمیدیدم با یکی دیگه با یه بچه... اشکام بی دلیل سرازیر شد سرمو انداختم پایین و آروم هق زدم اشکامو پاک کردم رفتم سمت روشویی صورتمو شستم بدون نگاه کردن به جمعیت اونجا رو ترک کردم سوار ماشین شدم و رفتم خونه و تمام ظرفا رو شکستم دستم پر خون شده بود یکی از شیشه ها رفت تو صورتم فقط اربده میزدم
پرش به روز دوم نمایشگاه*
تهیونگ ویو:
خون های زخمام خشک شده بود اما باند پیچیشون نکرده بودم رفتم رای دادم خواستم برگردم که صدای گلوله و جیغ ا/ت رو شنیدم با ترس برگشتم چرا هنوز نگرانش بودم؟ اری روی زمین افتاده بود دورش پر خون بود ولی هیونجین اونجا نبود سریع اری رو بغل کردم ا/ت هم نشست تو ماشینم اری رو رسوندیم بیمارستان که کوک زنگ زد رفتم طبقه پایین
کوک: به اری حمله کردن چون دختره هیونجینه
ته: کی بود؟ با توهم کی بود؟(اربده)
کوک: آقای جونگ هون
ته: خونش پای خودشه مرتیکه ی...
یادم به ا/ت افتاد که طبقه بالا تنها بود گوشی رو قطع کردم و با تمام سرعت رفتم بالا که با دیدن اون صحنه کاملا نا امید شدم.....
تهیونگ: ا/ت توضیح نمیدی؟
ا/ت چیزی نگفت داشت با دخترش حرف میزد
تهیونگ: ا/ت با توعم.... ا/ت...ا/ت
ا/ت برگشت سمتش تا خواست چیزی بگه از دور یک صدایی امد
هیونجین:ا/ت اری رو پیدا کردی ؟
ا/ت برگشت سمتش اری پرید بغل هیونجین ا/ت رفت و بازوی هیونجین رو گرفت هیونجین امد سمتم
هیونجین: به به هیونگ چه خبر
ته: میبینم خانواده تشکیل دادی مارو هم عروسیت دعوت نکردی
هیونجین: ببخشید هیونگ ولی عروسی خصوصی بود
مغزم سوت کشید من به شوخی گفتم ولی انتظار ابن جوابو نداشتم خنده مصنوعی کردم و رفتم سمت دستشویی تمام مدت ا/ت داشت با اری حرف میزد و منو حتی نگاه نمیکرد پس چیشد اینهمه علاقه یعنی همش از طرف من بود؟ چرا باهاش اونطوری رفتار کردم؟پشت در دستشویی نشستم به عکس ا/ت رو صفحه قفله نگاه کردم دلم براش تنگ شده بود ولی کاشکی هیچوقت اینطوری نمیدیدم با یکی دیگه با یه بچه... اشکام بی دلیل سرازیر شد سرمو انداختم پایین و آروم هق زدم اشکامو پاک کردم رفتم سمت روشویی صورتمو شستم بدون نگاه کردن به جمعیت اونجا رو ترک کردم سوار ماشین شدم و رفتم خونه و تمام ظرفا رو شکستم دستم پر خون شده بود یکی از شیشه ها رفت تو صورتم فقط اربده میزدم
پرش به روز دوم نمایشگاه*
تهیونگ ویو:
خون های زخمام خشک شده بود اما باند پیچیشون نکرده بودم رفتم رای دادم خواستم برگردم که صدای گلوله و جیغ ا/ت رو شنیدم با ترس برگشتم چرا هنوز نگرانش بودم؟ اری روی زمین افتاده بود دورش پر خون بود ولی هیونجین اونجا نبود سریع اری رو بغل کردم ا/ت هم نشست تو ماشینم اری رو رسوندیم بیمارستان که کوک زنگ زد رفتم طبقه پایین
کوک: به اری حمله کردن چون دختره هیونجینه
ته: کی بود؟ با توهم کی بود؟(اربده)
کوک: آقای جونگ هون
ته: خونش پای خودشه مرتیکه ی...
یادم به ا/ت افتاد که طبقه بالا تنها بود گوشی رو قطع کردم و با تمام سرعت رفتم بالا که با دیدن اون صحنه کاملا نا امید شدم.....
۱۴.۵k
۰۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.