پارت ۲
ویو جونگکوک
نههههه کافه مورد علاقه ام بسته شده صاحبش مغازه رو فرشته نههههههه
مجبور شدم به کافه تریا برم ( همونجایی که ات توش کار میکنه ) وارد شدم که یهو ....
ویو ات
رسیدیم کافه وقتی وارد شدیم همه برام دست زدن و برام یه کیک آوردن مستقیم زدن تو صورتم اصلا از این کار خشم نیومد .
که یهو رئیسم با صدای بلند گفت = ای وای ات رو از دست دادیم الان زیر کیک خفه میشه
ات = خوبم بابا چیزیم نشده
رئیس = عه خوبی خا چه بهتر دوستان عزیز گوش کنین من میخوام ریاست کافه تریا رو به ات بدم چون اون مدت زمان زیادی اینجا بود کارش رو از من بهتر بلده و علت اصلی معروف شدنمون ات بود
همه برام یه دست مرتب زدن کیف کردم بعد رفتم صورتمو بشورم صورتمو شستم و اومدم بیرون همه داشتن در مورد جشنی که قراره شب برای من گرفته بشه حرف میزدن که یدفه
یه پسر خوش تیپ ناز و جذاب اومد داخل
ویو کوک
چشمم به یه اختر خوشکل کیوت افتاد اون خیلی خوشگل بود دیدم داره میاد سمتم دست و پام رو گم کردم کم مونده بود ولو شم نزدیک تر اومد و گفت ......
نههههه کافه مورد علاقه ام بسته شده صاحبش مغازه رو فرشته نههههههه
مجبور شدم به کافه تریا برم ( همونجایی که ات توش کار میکنه ) وارد شدم که یهو ....
ویو ات
رسیدیم کافه وقتی وارد شدیم همه برام دست زدن و برام یه کیک آوردن مستقیم زدن تو صورتم اصلا از این کار خشم نیومد .
که یهو رئیسم با صدای بلند گفت = ای وای ات رو از دست دادیم الان زیر کیک خفه میشه
ات = خوبم بابا چیزیم نشده
رئیس = عه خوبی خا چه بهتر دوستان عزیز گوش کنین من میخوام ریاست کافه تریا رو به ات بدم چون اون مدت زمان زیادی اینجا بود کارش رو از من بهتر بلده و علت اصلی معروف شدنمون ات بود
همه برام یه دست مرتب زدن کیف کردم بعد رفتم صورتمو بشورم صورتمو شستم و اومدم بیرون همه داشتن در مورد جشنی که قراره شب برای من گرفته بشه حرف میزدن که یدفه
یه پسر خوش تیپ ناز و جذاب اومد داخل
ویو کوک
چشمم به یه اختر خوشکل کیوت افتاد اون خیلی خوشگل بود دیدم داره میاد سمتم دست و پام رو گم کردم کم مونده بود ولو شم نزدیک تر اومد و گفت ......
۱.۰k
۱۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.