عشقی که بهم دادی
"part 124"
بهم نگاه کرد و گفت
_عجله داری بیب؟!
+دیگه نمیتونم منتظر بمونم
_پس خودتو آماده کن
کارشو کرد
به ملافه تخت چنگ زدم و آه بلندی کشیدم
گلوم نبض میزد
دستاشو دو طرف بدنم گذاشت و کارشو انجام میداد
زیر نور بدنش میدرخشید
چهره ی جدی و جذابش
عاشق تر از همیشه م میکرد
بیشتر از همیشه
با تمام وجود لذت میبردم
به اوج رسیدم
صداهامون تمام اتاقو پر کرده بود
خودشو انداخت کنارم
تمام تنم میلرزید
ولی اون لبخندای هات و جذابی رو به منم میزد
صدای قلبمو میشنیدم
انگاری هر لحظه میخواست بزنه بیرون
*از زبان تهیونگ
_عزیزم؟!..خوبی؟!
+یکم درد دارم
گرفتمش توی بغلم و پیشونیشو بوسیدم
ا.ت زود تر از چیزی که فکر میکردم خوابش برد
حتما خیلی خسته بود
قلبم بیقرار بود و بی وقفه به قفسه سینه م چنگ میزد میدونم چرا
از عشق زیاده
از عشق دیوانه وار به ا.ته
.....
بهم نگاه کرد و گفت
_عجله داری بیب؟!
+دیگه نمیتونم منتظر بمونم
_پس خودتو آماده کن
کارشو کرد
به ملافه تخت چنگ زدم و آه بلندی کشیدم
گلوم نبض میزد
دستاشو دو طرف بدنم گذاشت و کارشو انجام میداد
زیر نور بدنش میدرخشید
چهره ی جدی و جذابش
عاشق تر از همیشه م میکرد
بیشتر از همیشه
با تمام وجود لذت میبردم
به اوج رسیدم
صداهامون تمام اتاقو پر کرده بود
خودشو انداخت کنارم
تمام تنم میلرزید
ولی اون لبخندای هات و جذابی رو به منم میزد
صدای قلبمو میشنیدم
انگاری هر لحظه میخواست بزنه بیرون
*از زبان تهیونگ
_عزیزم؟!..خوبی؟!
+یکم درد دارم
گرفتمش توی بغلم و پیشونیشو بوسیدم
ا.ت زود تر از چیزی که فکر میکردم خوابش برد
حتما خیلی خسته بود
قلبم بیقرار بود و بی وقفه به قفسه سینه م چنگ میزد میدونم چرا
از عشق زیاده
از عشق دیوانه وار به ا.ته
.....
۳.۷k
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.