فیکــــ همسرـ ایدلــــ منــــ
فیکــــ همسرـ ایدلــــ منــــ
part4
کارلی: خب تم اتاقی من کسی نیست جززز مین یونگیییی
که شوگا جیغ میکشه
کارلی: یا خدا
کوک: چته تو
شوگا: شما درک نمیکنینن(داد)
اینکه با ایدل مورد علاقت هم اتاقی بشی خیلی شیرینععععععع
کارلی: مگه نگفتی فقط جین و جیمین و تهیونگ فن من هستن؟
کوک: خب حالا، اینجا جز نامجون و هوپی بقیه فن تو ان
(بعد از انجام بازی)
کارلی خب یه دور تکرار میکنم
هم اتاقی ها:
کیم سوک جین: اشیکا نیرا
مین یونگی: جئون کارلی
جانگ هوسوک: کیم دلنیا(سممم😂م)
کیم نامجون: شین پردیس
پارک جیمین: کیم بورام(جررررر😂ر)
کیم تهیونگ: ژولیا کلر
مین ماریا و جونگ محیا
کوک: من چی؟
جین: تو از همون اولم اتاقت تکی بود الانم تنها میخوابی😂😂😂
کوک: عادلانع نیست چرا خواهرم نباید پیشم بخوابه؟
هوپ: میبندی یا ببندم؟
کوک: 🤐
شب موقع یه خواب توی هر اتاق:
اتاق کارلی و شوگا
کارلی: شب بخیر
شوگا: واتتتتتت؟ تازه ساعت ۱۲ عه
کارلی: میدونستی فردا ساعت پنج باید پاشیم برا تمرین
شوگا: میدونم ولی من در خسته ترین حالت ممکنم که باشم حداقل یکساعت میکشه تا خوابم ببره(بخدا شوگا خودش تو ران بی تی اس گفت حداقل یکساعت میکشه تا بخوابممم)
کارلی: به کیفم
شوگا اوکی شب خو
اتاق سوکجین و نیرا:
ن: گشنمه🤡
ج: سلام هموطن
ن: ولی من ژاپنی ام
ج: سلا غیر هموطن
ن: گشنمههه
ج: بیا تو یخچال اتاق کیک دارم بخور گشنه
اتاق هوسوک و دلنیا:
د: حوصلم....
ج: سلام همخون
د: من یه رگم برا کره ست، یه رگ دیگه برای..... کشوره🤡
ج: چه جالب! به کتفم
د: 😭😭😭😭
ج: چیشددد؟
د: حوصلم.....
ج: 🤡🤡🤡🤡🤡
اتاق نامجون و پردیس:
پ: چیکار کنیم استاد؟
ن: اطلاعی ندارم
پ: سلام هموطن، عه هموطن نیستم که
ن: طبق تاریخ ایران در دوره ی.......
نیم ساعت بعد
پردیس: 😴
ن: که متوجه میشیم کره برای ایران بوده
ن: واتتت؟ خوابید، شیباللللل
اتاق جیمین و بورام
ب: واییی تو چگد کیوتیییی😭🥺
ج: تو خیلی کیوت ترییی🥺
ب: شوخی نکنننن
ج: راست میگمممم😭😭😭
(ادمین: جدی میفرمایید🤡؟)
ج: پس ما اینهمه کیوتی رو از کجا در میاریم؟
اتاق تهیونگ و ژولیا
ژ: حوصلم به.... رفت
ت: بریم پی اس بزنیم؟
ژ: پشمامممم مگه داری؟
ت: اگه نداشتم باید همین خاکو میریختم تو سرم🤡
ژ: پس نداری که
ت: دارم حاجییی
ولش بریم بازی
اتاق ماریا و محیا
ماریا: محیااااااا
محیا: زهر خر
ماریا: لباسم کجاستتتت
محیا: من چمیدونمممم
ماریا: احیانا تنت نیست؟
محیا: عه اره چه جالب🤡
ماریا: وقتی رو تخت از تنت پارش کردم یاد میگیری دست نزنی بهشون
محیا: دارک شد که🤡
اتاق کوک:
ک: من مانده تم تنهایییی تنهااااا
که یهو صدای شکستن چیزی توجه همه رو جلب میکنه
ته: چی بود؟
ژولیا:
چقد طولانی شددددد
شرطارو میبرم بالا
لایک: ۲٠
part4
کارلی: خب تم اتاقی من کسی نیست جززز مین یونگیییی
که شوگا جیغ میکشه
کارلی: یا خدا
کوک: چته تو
شوگا: شما درک نمیکنینن(داد)
اینکه با ایدل مورد علاقت هم اتاقی بشی خیلی شیرینععععععع
کارلی: مگه نگفتی فقط جین و جیمین و تهیونگ فن من هستن؟
کوک: خب حالا، اینجا جز نامجون و هوپی بقیه فن تو ان
(بعد از انجام بازی)
کارلی خب یه دور تکرار میکنم
هم اتاقی ها:
کیم سوک جین: اشیکا نیرا
مین یونگی: جئون کارلی
جانگ هوسوک: کیم دلنیا(سممم😂م)
کیم نامجون: شین پردیس
پارک جیمین: کیم بورام(جررررر😂ر)
کیم تهیونگ: ژولیا کلر
مین ماریا و جونگ محیا
کوک: من چی؟
جین: تو از همون اولم اتاقت تکی بود الانم تنها میخوابی😂😂😂
کوک: عادلانع نیست چرا خواهرم نباید پیشم بخوابه؟
هوپ: میبندی یا ببندم؟
کوک: 🤐
شب موقع یه خواب توی هر اتاق:
اتاق کارلی و شوگا
کارلی: شب بخیر
شوگا: واتتتتتت؟ تازه ساعت ۱۲ عه
کارلی: میدونستی فردا ساعت پنج باید پاشیم برا تمرین
شوگا: میدونم ولی من در خسته ترین حالت ممکنم که باشم حداقل یکساعت میکشه تا خوابم ببره(بخدا شوگا خودش تو ران بی تی اس گفت حداقل یکساعت میکشه تا بخوابممم)
کارلی: به کیفم
شوگا اوکی شب خو
اتاق سوکجین و نیرا:
ن: گشنمه🤡
ج: سلام هموطن
ن: ولی من ژاپنی ام
ج: سلا غیر هموطن
ن: گشنمههه
ج: بیا تو یخچال اتاق کیک دارم بخور گشنه
اتاق هوسوک و دلنیا:
د: حوصلم....
ج: سلام همخون
د: من یه رگم برا کره ست، یه رگ دیگه برای..... کشوره🤡
ج: چه جالب! به کتفم
د: 😭😭😭😭
ج: چیشددد؟
د: حوصلم.....
ج: 🤡🤡🤡🤡🤡
اتاق نامجون و پردیس:
پ: چیکار کنیم استاد؟
ن: اطلاعی ندارم
پ: سلام هموطن، عه هموطن نیستم که
ن: طبق تاریخ ایران در دوره ی.......
نیم ساعت بعد
پردیس: 😴
ن: که متوجه میشیم کره برای ایران بوده
ن: واتتت؟ خوابید، شیباللللل
اتاق جیمین و بورام
ب: واییی تو چگد کیوتیییی😭🥺
ج: تو خیلی کیوت ترییی🥺
ب: شوخی نکنننن
ج: راست میگمممم😭😭😭
(ادمین: جدی میفرمایید🤡؟)
ج: پس ما اینهمه کیوتی رو از کجا در میاریم؟
اتاق تهیونگ و ژولیا
ژ: حوصلم به.... رفت
ت: بریم پی اس بزنیم؟
ژ: پشمامممم مگه داری؟
ت: اگه نداشتم باید همین خاکو میریختم تو سرم🤡
ژ: پس نداری که
ت: دارم حاجییی
ولش بریم بازی
اتاق ماریا و محیا
ماریا: محیااااااا
محیا: زهر خر
ماریا: لباسم کجاستتتت
محیا: من چمیدونمممم
ماریا: احیانا تنت نیست؟
محیا: عه اره چه جالب🤡
ماریا: وقتی رو تخت از تنت پارش کردم یاد میگیری دست نزنی بهشون
محیا: دارک شد که🤡
اتاق کوک:
ک: من مانده تم تنهایییی تنهااااا
که یهو صدای شکستن چیزی توجه همه رو جلب میکنه
ته: چی بود؟
ژولیا:
چقد طولانی شددددد
شرطارو میبرم بالا
لایک: ۲٠
۱۱.۳k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳