قاتل قلبم
قاتل قلبم
پارت ۳
*آنیا*
به سرعت در کوچه پس کوچه ها میدویدم... پس از مشاجره ای که با پدرم داشتم, دیگر مغزم کار نمیکرد. چرا چرا چرا!!!! من باید آدم میکشتم؟؟ من!!! آنیا فورجر؟؟؟؟ چرااا!!! من نمیتونم... نمیتونم به کسی آسیب برسونم... پدرم گفت تنها شانس شان من هستم... اول باید از دامیان دزموند درباره ی محل زندگی پدرش اطلاعات بگیرم و بعد کارش را تمام کنم تا داناوان دزموند از مخفیگاهش بیرون بیاید... نقشه پدرم این است که سپر دفاعی داناوان دزموند که پسرش دامیان است را بشکند... ولی.... من.... چرا من.... شاید چون دامیان هم مثل من 16 ساله است.... ولی باز هم... هنوز مغزم کار نمیکند. با تمام سرعتم میدوم... نمیدانم به کجا میروم... فقط میخواهم دور شوم. دور دور... تا با این حقیقت تلخ و کاری که باید بکنم کنار بیایم... سرم را پایین میندازنم و به دویدن ادامه میدهم. هجوم اشک و فشار جلوی دیدم را میگیرد و بعد.... شَیَرّقٌ........... محکم به چیزی میخورم و پخش زمین میشوم..
پارت ۳
*آنیا*
به سرعت در کوچه پس کوچه ها میدویدم... پس از مشاجره ای که با پدرم داشتم, دیگر مغزم کار نمیکرد. چرا چرا چرا!!!! من باید آدم میکشتم؟؟ من!!! آنیا فورجر؟؟؟؟ چرااا!!! من نمیتونم... نمیتونم به کسی آسیب برسونم... پدرم گفت تنها شانس شان من هستم... اول باید از دامیان دزموند درباره ی محل زندگی پدرش اطلاعات بگیرم و بعد کارش را تمام کنم تا داناوان دزموند از مخفیگاهش بیرون بیاید... نقشه پدرم این است که سپر دفاعی داناوان دزموند که پسرش دامیان است را بشکند... ولی.... من.... چرا من.... شاید چون دامیان هم مثل من 16 ساله است.... ولی باز هم... هنوز مغزم کار نمیکند. با تمام سرعتم میدوم... نمیدانم به کجا میروم... فقط میخواهم دور شوم. دور دور... تا با این حقیقت تلخ و کاری که باید بکنم کنار بیایم... سرم را پایین میندازنم و به دویدن ادامه میدهم. هجوم اشک و فشار جلوی دیدم را میگیرد و بعد.... شَیَرّقٌ........... محکم به چیزی میخورم و پخش زمین میشوم..
۱.۹k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.